کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آلکلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
alcohol hallucinosis/ alcoholic hallucinosis
توهمزدگی الکلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] ← اختلال روانپریشی الکلزاد
-
alcoholic amblyopia
پیکمبینی الکلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] پیکمبینی براثر مسمومیت ناشی از مصرف الکل
-
alcoholic neuropathy
عصبآسیبی الکلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] هریک از آشفتگیهای عصبشناختی ناشی از مصرف طولانیمدت الکل که با ناهنجاری در اعصاب حسی پوست نظیر سوزش و کرختی و خارش همراه است
-
لاک و الکلی
لغتنامه دهخدا
لاک و الکلی . [ ک ُ اَ ک ُ ] (ص نسبی مرکب ) آنچه از در و پنجره و میز و صندلی و دیگر ادوات چوبی که با مایع مرکب از الکل تقلیبی و لاک رنگ شود. || رنگ حاصل از اختلاط لاک و الکل پس از استعمال .
-
adult children of alcoholics 2
انجمن الکلیزادگان بزرگسال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] انجمنی برای اجرای برنامۀ دوازدهقدمی متشکل از افراد بالای هجده سال که حداقل یکی از والدین آنها الکلی بوده است اختـ . الکاسال ACOAs 2/ACA 2
-
adult children of alcoholics 1
الکلیزادگان بزرگسال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] افراد بالای هجده سال که حداقل یکی از والدین آنها الکلی بوده است اختـ . الکاسالان ACOAs 1/ACA 1
-
alcoholics anonymous
الکلیهای گمنام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد، روانشناسی] گروهی خودیار متشکل از مصرفکنندگان الکل که با برنامهای دوازدهقدمی درمان میشوند اختـ . الگُم AA
-
لیکور (نوشابه الکلی)
دیکشنری فارسی به عربی
مشروب کحولي
-
هرنوع مشروبات الکلی
دیکشنری فارسی به عربی
کحول
-
پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
دیکشنری فارسی به عربی
امتناع
-
مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
خمر
-
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
دیکشنری فارسی به عربی
شخص ممتنع عن شرب الکحول
-
میل مفرط به نوشابه های الکلی
دیکشنری فارسی به عربی
ادمان المسکرات
-
نوشابه ء الکلی که بعنوان محرک اشتها قبل از غذا می نوشند
دیکشنری فارسی به عربی
مشهي
-
واژههای همآوا
-
الکلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به الکل) [فرانسوی. فارسی] 'alkoli ۱. کسی که عادت به نوشیدن الکل دارد.۲. آنچه دارای الکل باشد: نوشیدنی الکلی.۳. آغشته به الکل: دستم الکلی شد.