کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آلوس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
الوسة
لغتنامه دهخدا
الوسة. [ اَ س َ ] (اِخ ) رجوع به الوس و آلوسه و مراصد الاصلاع و معجم البلدان ذیل آلوسة شود.
-
الوسی
لغتنامه دهخدا
الوسی . [ اَ ] (اِخ ) مؤید. شاعر عرب متوفی بسال 557 هَ. ق . رجوع به مؤید و معجم البلدان ذیل الوس شود.
-
توغلقتیمورخان
لغتنامه دهخدا
توغلقتیمورخان . [ ] (اِخ ) ابن ایملخواجه ٔبن دواخان که در دوران امیرتیمور گورکان در الوس جغتای جته پادشاه بود. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 76 و 93 و صص 398-445 شود.
-
سابینوس
لغتنامه دهخدا
سابینوس .(اِخ ) (الوس ) . شاعر و خطیب لاتینی متوفی بسال 14 ق . م . از دوستان و پیروان اوید شاعر بزرگ لاتینی بود. اشعاری متنوع از آن جمله منظومه ای درباره ٔ تِزِه سروده بود که در دست نیست .
-
ساتلمش
لغتنامه دهخدا
ساتلمش . [ ت ِ م ِ ] (اِخ ) (امیر...) از سرکردگان الوس جغتای است که بسال 667 هَ . ق . از جانب شاهزاده براق مأمور جنگ با شمس الدین کرت و فتح هرات شد، رجوع به تاریخنامه ٔ هرات ص 311 شود.
-
شوره
لغتنامه دهخدا
شوره . [ رَ ](ع اِ) شورة. صمغ درخت قرم . صمغ درخت اسرار. (از یادداشت مؤلف ). || نوعی از درخت گز. (غیاث ). درخت شوره . سورج . الوس اخنی . (از یادداشت مؤلف ).
-
داود دوغلات
لغتنامه دهخدا
داود دوغلات . [ وو دِ ] (اِخ ) (امیر...) از اعیان و امراء الوس جغتای و از معاصران امیر تیمور گورگان است و در تاجگذاری وی شرکت داشته است . (حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 3 ص 388 و 419).
-
چشم آغیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چشمآغل، چشماغل، چشمآغول› [قدیمی] če(a)šm[']āqil نگاه از گوشۀ چشم از روی خشم و غضب؛ نگاه غضبآلود؛ چشمآلوس؛ چشمغله؛ چشمغره: ◻︎ نرمک او را یکی سلام زدم / کرد زی من نگه به چشمآغیل (حکاک: شاعران بیدیوان: ۲۸۷).
-
بام
لغتنامه دهخدا
بام . (اِ) رنگ . فام . از باب جواز تبدیل با به فاء. (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 177). رنگ . (ناظم الاطباء).- الوس بام ؛ ابلق . دورنگ : و گویند آن فریشته که گردون آفتاب کشد بصورت اسپی است الوس بام . (نوروزنامه ).- زردبام ؛ زردرنگ . زردگون .- سرخ بام ؛ سر...
-
یارشمیشی
لغتنامه دهخدا
یارشمیشی . [ رِ ] (ترکی ، اِ) یاریشمیشی . موافقت و همدستانی : و چون آبادانی دور بود و شراب اندک فرمود تا امرا با آب یارشمیشی کنند. (تاریخ غازانی ص 46). چون آبادانی و الوس و ولایت دور بود و شراب نایافت فرمان نفاذ یافت که امرا با آب یارشمیشی کنند. (تار...
-
آغیل
لغتنامه دهخدا
آغیل . (اِ) این کلمه با چشم مرکب شود و صورت مرکبه ، بخشم دیدن معنی دهد : نرمک او را یکی سلام زدم کرد زی من نظر بچشم آغیل . حکاک .چشم آغول و چشم آلوس مرادف آن است و امروز چشم غُله رفتن ، بغضب و با چشمهای دریده در کسی دیدن است بقصد تهدید و ترسانیدن او.
-
الوسی
لغتنامه دهخدا
الوسی . [ اُ ] (اِخ ) محمدبن حصن بن خالدبن سعیدبن قیس بغدادی الوسی طرطوسی مکنی به ابوعبداﷲ. از نصربن علی جهضمی و دیگران روایت کند و ابوالقاسم بن ابی عقب دمشقی و دیگران از وی روایت دارند. رجوع به اللباب فی تهذیب الانساب ج 1 و معجم البلدان ذیل الوس شود...
-
پشت چشم نازک کردن
لغتنامه دهخدا
پشت چشم نازک کردن . [ پ ُ ت ِ چ َ زُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) یا پشت چشم تنگ کردن ؛ به کبر مژگان را بهم نزدیک کردن . به ناز و غرور دیدن . || تغافل کردن . || آزردگی نازآمیز. || اظهار بیدماغی و رنجش . (غیاث اللغات از بهار عجم ). بچشم آلوس دیدن .
-
جذوی
لغتنامه دهخدا
جذوی . [ ج َ ] (اِخ ) اصل وی از الوس جغتایی و در اصفهان نشو و نما یافته هم در آنجا فوت شده است . از اوست :عاشق و بدنام اگر گشتم دلم باری خوش است عاشقی بدنامیی دارد ولی کاری خوش است . (از آتشکده آذر چ قدیم ص 11).و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
-
حسام الدین شیرزاد
لغتنامه دهخدا
حسام الدین شیرزاد. [ ح ُ مُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) از شیرزادیان حکام قزوین است ، نام وی عمر پسر حاجی بدرالدین پسر شیرزاد پسر شیران بود. مستوفی گوید: پیش امیربوقا که امیر الوس بود راه نیابت یافت و پیش پادشاه مرتبه ای بلند کرد. چند سال حاکم بر و بحر ملک فار...