کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آلودگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آلودگی
/'āludegi/
معنی
۱. حالت و چگونگی آلوده.
۲. آمیختگی با هرچیز ناپاک.
۳. ناپاکی: ◻︎ زآن نجاسات ره و آلودگی / نور را حاصل نگردد بدرگی (مولوی: ۷۲۳).
۴. (اسم) لکۀ کثیف روی لباس: ◻︎ پاک بشوی از همه آلودگی / پیرهن و چادر و شلوار خویش (ناصرخسرو: ۱۷۸).
۵. [مجاز] اعتیاد به مواد مخدر، الکل، و مانندِ آن.
۶. [مجاز] عادت به کار زشت.
۷. [قدیمی] گناه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پلیدی، کثافت، ناپاکی
۲. فجور، فسق، گناه
۳. آغشتگی، آلودهشدن، درگیری
۴. دین، قرض، وامداری
۵. بهانحطاطکشیدهشدن، منحطشدن ≠ تمیزی، عصمت
دیکشنری
alloy, blur, contamination, infection, pollution
-
جستوجوی دقیق
-
آلودگی
واژگان مترادف و متضاد
۱. پلیدی، کثافت، ناپاکی ۲. فجور، فسق، گناه ۳. آغشتگی، آلودهشدن، درگیری ۴. دین، قرض، وامداری ۵. بهانحطاطکشیدهشدن، منحطشدن ≠ تمیزی، عصمت
-
آلودگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'āludegi ۱. حالت و چگونگی آلوده.۲. آمیختگی با هرچیز ناپاک.۳. ناپاکی: ◻︎ زآن نجاسات ره و آلودگی / نور را حاصل نگردد بدرگی (مولوی: ۷۲۳).۴. (اسم) لکۀ کثیف روی لباس: ◻︎ پاک بشوی از همه آلودگی / پیرهن و چادر و شلوار خویش (ناصرخسرو: ۱۷۸).۵....
-
pollution
آلودگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی محیطزیست و انرژی] وارد شدن مادهای در آب یا خاک یا هوا که کیفیت طبیعی آنها را تحت تأثیر قرار دهد و موجب آزار حواس بینایی یا چشایی یا بویایی یا شنوایی شود یا سلامتی را به خطر اندازد
-
آلودگی
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (حامص .) 1 - ناپاکی ، آلایش ، لکه . 2 - عادت به اعمال زشت . 3 - گناه ، فسق .
-
آلودگی
لغتنامه دهخدا
آلودگی . [ دَ / دِ ] (حامص ، اِ) لَوث . آلایش . عادت باعمال زشت . || گناه . فسق . فجور. جرم . || شوخ . دَرَن . وَسَخ : چو بشنید از او شاه به ، دین به پذیرفت از او راه و آئین به پر از نور ایزد بشد دخمه هاوز آلودگی پاک شد تخمه ها. دقیقی .چنان دان که هر...
-
واژههای مشابه
-
الودگی
دیکشنری فارسی به عربی
تلوث , سبيکة , شائبة , غزارة , لطخة
-
pollution abatement
کاهش آلودگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] کاهش شدت یا زدودن آلودگی محیط زیست ازطریق بازمصرف پسماند یا تغییر فرایند یا مهار آلودگی
-
غرض آلودگی
لغتنامه دهخدا
غرض آلودگی . [ غ َرَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) آلوده بودن به غرض . همراه با غرض و سودجویی و دشمنی بودن . رجوع به غرض شود.
-
information pollution
آلودگی اطلاعات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، علوم کتابداری و اطلاعرسانی] گسترش اطلاعات ناسودمند در هر سامانۀ اطلاعاتی
-
infestation
آلودگی بیرونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] وجود عامل بیماریزا بر سطوح خارجی بدن
-
آلودگی صوتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک، مهندسی محیطزیست و انرژی] ← آلودگی نوفهای
-
thermal pollution
آلودگی گرمایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] آلودگی آب براثر افزایش دمای آن که مستقیم یا غیرمستقیم موجب ایجاد تنش یا مرگ آبزیان میشود
-
light pollution
آلودگی نوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] وجود نور مصنوعی که رصد در آسمان شب را دشوار میکند
-
شرم آلودگی
لغتنامه دهخدا
شرم آلودگی . [ ش َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت شرم آلوده . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شرم آلود و شرم آلوده شود.