کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آلوبخارا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آلوبخارا
لغتنامه دهخدا
آلوبخارا. [ ب ُ ](اِ مرکب ) آلوبخارایی . قسمی آلو برنگ سرخ و بطعم ترش یا میخوش که پوست آن را کَنند و در خیک یا ظروف دیگر کنند و بشهرها برند. اجاص . آلو خراسانی . برقوق .
-
واژههای مشابه
-
الوبخارا
دیکشنری فارسی به عربی
اجاص مجفف
-
جستوجو در متن
-
آلوخراسانی
لغتنامه دهخدا
آلوخراسانی . [ خ ُ ] (اِ مرکب ) آلوبخارا.
-
آلوی خراسانی
لغتنامه دهخدا
آلوی خراسانی . [ ی ِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آلوبخارا.
-
اجاص مجفف
دیکشنری عربی به فارسی
الو , گوجه برقاني , الوبخارا , اراستن , سرشاخه زدن , هرس کردن
-
آلوی بخارا
لغتنامه دهخدا
آلوی بخارا. [ ی ِ ب ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آلوی بخارایی . آلوبخارا.
-
prune
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پروانه، الوبخارا، الو، گوجه برقانی، سیاه آلو، هرس کردن، اراستن، سرشاخه زدن، ساده کردن
-
prunes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آلو، الوبخارا، الو، گوجه برقانی، سیاه آلو، هرس کردن، اراستن، سرشاخه زدن، ساده کردن
-
القور
لغتنامه دهخدا
القور.[ اَ ] (اِخ ) مرکز دهستان القورات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند، در 29 هزارگزی شمال خاوری بیرجند. کوهستانی و گرمسیر است . سکنه ٔ آن 221 تن شیعه ٔ فارسی زبانند.آب آن از قنات ، و محصول آن غلات و میوه و آلوبخارا است . شغل اهالی زراعت ، گله داری و قالی...
-
آلو
لغتنامه دهخدا
آلو. (اِ) قسمی میوه که مترجمین قدیم آن را به اجاص و اجاس ترجمه می کنند، لکن آلو دارای اجناسی است و اجاس عرب ظاهراً قسمی از آن است . و اقسام آن آلوزرد، آلوسیاه ، آلوقیصی ، آلوبخارا، آلوی کوهی ، آلوی سفید است . رجوع به کلمات مزبوره شود. بعض میوه های دی...
-
حسین کوت
لغتنامه دهخدا
حسین کوت . [ ح ُ س َ ن ِ ک َ ] (اِخ ) دهکده ٔ حوزه ٔ بسیار خرم و سرسبزی است که از قلعه ٔ مرادبیگ نخستین قریه ٔ کوهدامن سمت شمالی تقریباً سه هزارگز بطرف سرایخواجه واقعست . این حوزه کاملاً مشجر و مزروع بوده و حاوی انواع اشجار مثمر و غیر مثمر و دارای هر...
-
کابل
لغتنامه دهخدا
کابل . [ ب ُ ] (اِخ ) شهر مهم و پایتخت افغانستان در 43درجه و 30 دقیقه عرض شمالی و 69 درجه و 13 دقیقه ٔ طول شرقی ، در 1762 گزی فوق سطح دریا واقع در نجدی حاصلخیز و پر آب و جمعیت آن در حدود 150000 تن است . (برهان قاطع چ معین حاشیه ٔ لغت کابل بنقل از دائ...