کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آلواه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آلواه
لغتنامه دهخدا
آلواه . [ آل ْ ] (اِ) وُج .فرژ. اگیر. عودالوج . عودالولوج . رجوع به وُج شود.
-
واژههای مشابه
-
الواه
لغتنامه دهخدا
الواه . [ اَل ْ ] (اِ) گیاهی است بهاری که آنرا اگر و در عربی وَج ّ گویند. (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 128 ب ). رجوع به «اگر» و «وج » شود.
-
واژههای همآوا
-
الواح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ لَوح] 'alvāh = لوح
-
الواح
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ لوح ؛ لوح ها، صفحه های فلزی ، سنگی یا چوبی .
-
الواح
لغتنامه دهخدا
الواح . [ اَل ْ ] (ع اِ) ج ِ لَوح . (ترجمان علامه تهذیب عادل بن علی ) (دهار). چیزهایی که پهن باشدمثل تخته ها خواه از چوب باشد و خواه از عاج و مس و آهن و غیره . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). صفحات عریض ازچوب یا استخوان یا فلز یا سنگ و جز آن : سپیدرویم چو...
-
الواه
لغتنامه دهخدا
الواه . [ اَل ْ ] (اِ) گیاهی است بهاری که آنرا اگر و در عربی وَج ّ گویند. (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 128 ب ). رجوع به «اگر» و «وج » شود.
-
أَلْوَاحٍ
فرهنگ واژگان قرآن
لوحها-صفحه هاي نوشته