کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آلنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آلنگ
/'ālang/
معنی
خندق یا دیواری که در اطراف قلعه یا بر گرد سپاه برای محافظت درست کنند؛ مورچال؛ سنگر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
moat, trench
-
جستوجوی دقیق
-
آلنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ālang خندق یا دیواری که در اطراف قلعه یا بر گرد سپاه برای محافظت درست کنند؛ مورچال؛ سنگر.
-
آلنگ
فرهنگ فارسی معین
(لَ) ( اِ.) 1 - خندق . 2 - دیواری که بر گِرد سپاه برای محافظت درست کنند. مورچال ، سنگر.
-
آلنگ
لغتنامه دهخدا
آلنگ . [ ل َ ] (اِ) مورچال . گوی که در اطراف قلعه ، گاه محاصره و تسخیر آن حفر کنند. || دیواری که برای حفظ سپاه کشند. سنگر. || حاجز و حوالی که سازند حفظ قلعه را. || جمعی از سپاهی که در اطراف قلعه برای تسخیر آن جابجای گمارند. || جمعی از مردم که در درون...
-
واژههای مشابه
-
النگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] 'olang سبزهزار؛ مرغزار؛ چراگاه.
-
النگ
لغتنامه دهخدا
النگ . [ اَ / اُ ل َ ] (اِخ ) در تاریخ حبیب السیر اسمهایی بدین صورت آمده است : النگ خرقان ، النگ بسطام ، آق النگ همدان ، النگ آقا، النگ سهند، النگ شاه نشین ، النگ باباخاکی ، النگ جوزی ، النگ بیکی ، النگ تشین ، النگ قلبه ، النگ شکی ، النگ داغی ، النگ ...
-
النگ
لغتنامه دهخدا
النگ . [ اَ ل َ ] (اِ) همان آلنگ یعنی مورچال است . (فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا). دیوار قلعه گیری . (غیاث اللغات ). پناه و دیواری باشد که برای گرفتن قلعه و محافظت خودسازند. (برهان قاطع) (هفت قلزم ). دیواری که بر روی رزمگه برای حفظ لشکر کشند و آنرا مو...
-
النگ
لغتنامه دهخدا
النگ . [ اُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان القورات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند، واقع در 30 هزارگزی شمال باختری بیرجند. کوهستانی و معتدل است . سکنه ٔ آن 34 تن شیعه ٔ فارسی زبانند. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و شغل مردم زراعت است . راه مالرو دارد. (ا...
-
النگ
لغتنامه دهخدا
النگ . [ اُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهسارات بخش مینودشت شهرستان گرگان ، در 39 هزارگزی جنوب مینودشت . کوهستانی و سردسیر است . سکنه ٔ آن 75 تن شیعه اند که بفارسی و ترکی سخن میگویند. آب آن از چشمه سار تأمین میشود و محصول آن غلات ، ارزن ، لبنیات...
-
النگ
لغتنامه دهخدا
النگ . [ اُ ل َ ] (اِخ )دهی است از دهستان پیوه ژن بخش فریمان شهرستان مشهد در 53 هزارگزی شمال باختری فریمان و 8 هزارگزی شمال شوسه ٔ عمومی مشهد به زاهدان . دامنه و معتدل است . سکنه ٔ آن 256 تن شیعه ٔ فارسی زبانند. آب آن از قنات و چشمه سار، و محصول آن غ...
-
النگ
لغتنامه دهخدا
النگ . [ اُ ل َ ] (ترکی ، اِ) بزبان ترکی بمعنی سبزه زار.(غیاث اللغات ) (برهان قاطع) (هفت قلزم ). چمن و سبزه زار. لغت ترکی است . (انجمن آرا). مرغزار و چمن و سبزه زار. (آنندراج ). مرتع. و رجوع به ماده ٔ بعدی شود.
-
النگ
لغتنامه دهخدا
النگ . [اَ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سدن رستاق بخش کردکوی شهرستان گرگان ، در 5 هزارگزی شمال خاوری کردکوی . دامنه و معتدل مرطوب است . سکنه ٔ آن 1545 تن شیعه اند که به لهجه ٔ مازندرانی سخن میگویند. آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول آن برنج ، غلات...
-
اَلَنْگ
لهجه و گویش گنابادی
alang در گویش گنابادی یعنی اضافه ، مزاحم ، دردسر ، مشکل ، سَرِخَرْ
-
کج النگ
لغتنامه دهخدا
کج النگ . [ ک َ اُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد. کوهستانی . و معتدل . سکنه 284 تن . آب آن از قنات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
النگ دولنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹النگودولنگ› [عامیانه] 'alangdolang خرتوپرت؛ خردهریز؛ اشیای بیمصرف که در خانه جمع شود.