کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آلش دگش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آلش دگش
لغتنامه دهخدا
آلش دگش . [ ل ِ دَ گ ِ ] (ترکی ، اِمص مرکب ، از اتباع ) مبادله . معاوضه . || (اِ مرکب ) کن و واکن . شور واشور.
-
واژههای مشابه
-
الش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) 'alaš = آلش۱
-
الش
لغتنامه دهخدا
الش . [ اَ ] (اِخ )نام شهری است در اندلس از اعمال تدمیر. مویز آن معروف است و نخلستانهایی خوب دارد. (از معجم البلدان ).
-
الش
لغتنامه دهخدا
الش . [ اَ ل َ ] (اِ) درختی است با پوست صاف ، و چوب آن بسیار محکم و شاخه های آن قابل خم شدن است . چوب آنرا در ایران معمولاً چوب جنگلی مینامند. (از گیاه شناسی گل گلاب ص 277). رجوع به آلش شود.
-
الش
لغتنامه دهخدا
الش . [ اِ ] (اِخ ) تلفظ عربی الچه شهری در اسپانیا. رجوع به الچه شود.
-
الش
لغتنامه دهخدا
الش . [ اُ ل ُ ] (ترکی ، اِ) طعامی که از پیش امرا به نوکران دهند. و این لفظ ترکی است گاهی مطابق رسم خط ترکی الوش بزیادت واو نویسند لیکن به واو خواندن خطاست . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). || لغت ترکی است بمعنی بخش . (شرفنامه ٔ منیری ). حصه و نصیب ...
-
الش
لغتنامه دهخدا
الش. [ ] (علامت اختصاری ) رمز است بجای «الشارح ».
-
الش
دیکشنری فارسی به عربی
زان
-
الش
واژهنامه آزاد
تعویض
-
الش ایدی
لغتنامه دهخدا
الش ایدی . [ ] (اِخ ) یکی از سرداران چنگیز، فاتح جَند. رجوع به جهانگشای جوینی چ لیدن ج 1 ص 66 و 68 و 70 و 72 و فهرست تاریخ مغول تألیف عباس اقبال شود.
-
اَلَش بِدَر
لهجه و گویش گنابادی
alashbedar در گویش گنابادی به دادن دختر یا پسر به یک خانواده به عنوان عروس یا داماد آن خانواده و گرفتن دختر یا پسر آن خانواده به عنوان داماد یا عروس خانواده خود گویند. در عین حال به سکس دو مرد یا دو زن با شرط عوض یعنی کردن همدیگر گویند.همجنس بازی با ...
-
اَلَش مِلَش
لهجه و گویش گنابادی
alashmelash در گویش گنابادی یعنی سکس کردن همراه با بوس و دستمالی ، ملچ ملوچ ، بوس و کنار
-
آلش،()کردن
لهجه و گویش تهرانی
عوض ، عوض کردن