کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آلبومین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آلبومین
/'ālbomin/
معنی
پروتئین محلول در آب، به رنگ زرد که در سفیدۀ تخممرغ، سرم خون، شیر و بسیاری از بافتهای نباتی و حیوانی وجود دارد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
albumen
-
جستوجوی دقیق
-
آلبومین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: albumine] (زیستشناسی) 'ālbomin پروتئین محلول در آب، به رنگ زرد که در سفیدۀ تخممرغ، سرم خون، شیر و بسیاری از بافتهای نباتی و حیوانی وجود دارد.
-
آلبومین
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) ماده ای است اندک نمکین که در نباتات و حیوانات وجود دارد و بخش اعظم سفیدة تخم مرغ و سرم خون از آن تشکیل می شود.
-
آلبومین
واژهنامه آزاد
یکی از پروتئین های خون است
-
واژههای مشابه
-
البومین
دیکشنری فارسی به عربی
زلال
-
البومین
واژهنامه آزاد
سفیده تخم مرغ
-
واژههای همآوا
-
البومین
واژهنامه آزاد
سفیده تخم مرغ
-
جستوجو در متن
-
albumins
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آلبومین ها، البومین، نوعی پروتئين ساده
-
albumin
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آلبومین، البومین، نوعی پروتئين ساده
-
albumenized
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آلبومین شده
-
albuminose
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آلبومین
-
albuminate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آلبومین
-
albuminousness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آلبومین