کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آلایشگیری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
evisceration
آلایشگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] فرایند باز کردن شکم و تخلیۀ اندامهای درونی دام
-
واژههای مشابه
-
آلایش
واژگان مترادف و متضاد
۱. ذمیمه، فجور، فسق، ناپاکی ۲. آلودگی، آمیختگی، غلوغش
-
آلایش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) 'ālāyeš ۱. آلودگی.۲. ناپاکی.
-
آلایش
فرهنگ فارسی معین
(یِ) (اِمص .) 1 - آلودگی . 2 - ناپاکی .
-
آلایش
لغتنامه دهخدا
آلایش . [ ی ِ ] (اِمص ، اِ) اسم مصدر و فعل آلودن . آلودگی . || مجازاً، فسق . فجور. عیب . (برهان ). تردامنی . ناپاکی : از ایشان ترا دل پرآلایش است گناه مرا جای پالایش است . فردوسی .بران از دو سرچشمه ٔ دیده جوی ور آلایشی داری از خود بشوی . سعدی .چه آمی...
-
گیری
لغتنامه دهخدا
گیری . (اِخ ) (قلعه ٔ...) قلعه ای است در هندوستان که در آن قلعه سلطان مسعودبن محمود سبکتکین بوسیله ٔ برادرش محمد زندانی شد و آنگاه به قتل رسید. (از تاریخ بیهقی چ فیاض ص 690) (اخبار الدولة السلجوقیة ص 14).
-
گیری
لغتنامه دهخدا
گیری . (اِخ ) دهی است از دهستان اشکور بالا بخش رودسر شهرستان لاهیجان . واقع در 66000 گزی جنوب رودسر. محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنه ٔ آن 406 تن است . آب آن از چشمه سار تأمین میشود. محصولات آن غلات ، بنشن ولبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و...
-
گیری
لغتنامه دهخدا
گیری . (حامص ) حاصل مصدر است از گرفتن ولی بتنهایی به کار نمیرود بلکه در جزء دوم حاصل مصدر مرکب می آید و از آن جمله در کلمات ذیل : آبگیری . آب غوره گیری .آب میوه گیری . بنزین گیری . بهانه گیری . پاگیری . جن گیری .خانه گیری . خمیرگیری . دامنگیری . دستگ...
-
گیرى
لهجه و گویش بختیاری
giri 1. جریب (واحد سطح زمین کشاورزى برابر با هزار متر مربع)؛ 2. واحد توزین غلات برابر با سى کیلو.
-
contamination 1
آلایش 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی، فیزیک] [زمینشناسی] فرایندی که در طی آن ترکیب شیمیایی ماگما براثر گوارد میانبارها یا سنگ درونگیر تغییر میکند [فیزیک] حضور ناخواستۀ مواد پرتوزا در هر جا
-
offal, variety meats
آلایش 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] اجزای غیرگوشتی لاشه، مانند قلوه و جگر و روده، که بهعنوان غذا مصرف میشوند
-
decontamination
آلایشزدایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] زدودن یا کاهش مادۀ پرتوزایی که سطوح را آلوده کرده است
-
بی آلایش
فرهنگ فارسی معین
(یِ) (ص .) 1 - خالص و پاک . 2 - مجازاً صاف و ساده ، بی ریا.
-
آلایش ناک
لغتنامه دهخدا
آلایش ناک . [ ی ِ ] (ص مرکب ) دارای آلایش . آلوده : مبر آنجا دل آلایشناک صحبت پاک نیابد جز پاک .جامی .