کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آلار،آلا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قزل آلا
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ تر - فا. ] (اِمر.) از انواع ماهی فلس دار از تیرة آزادماهیان دارای گوشت لذیذ که در آب شیرین زندگی می کند.
-
قزل آلا
لغتنامه دهخدا
قزل آلا. [ ق ِ زِ ] (ترکی ، اِ مرکب ) نوعی از ماهی است . (آنندراج ، از سفرنامه ٔ شاه ایران ). نوعی است از ماهی که نقطه های سرخ بر اعضاء دارد و گوشت آن لذیذ ولطیف تر از ماهیان دیگر است . (از سنگلاخ : قیزیل آلا).
-
لاحکم الا
لغتنامه دهخدا
لاحکم الا. [ ح ُ م َ اِل ْ لا لِل ْ لاه ] (ع جمله ٔ اسمیه ) یعنی فرمانی نیست جز خدای تعالی را. شعار خوارج به روز صفین و نهروان . قول خوارج نهروان برخلاف امر حکمین .
-
الا الذین
لغتنامه دهخدا
الا الذین . [ اِل ْ لَل ْ ل َ ] (اِخ ) در بیت زیر رمز است از آیه ٔ : الا الذین آمنوا وعملوا الصالحات (قرآن 227/26) که در آن شاعران نیکوکار از عموم مذمت سه آیه ٔ قبل از آن ، والشعراء یتبعهم الغاوون (قرآن 224/26) استثنا شده اند : مرا بمنزل الا الذین فر...
-
الا کلنگ
لغتنامه دهخدا
الا کلنگ . [ اَل ْ لا ک ُ ل َ ] (اِ) به ترکی ذراریح است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به ذروح شود.
-
قزل آلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] (زیستشناسی) qezel[']ālā نوعی ماهی کوچک با خالهای سرخرنگ و گوشت لذیذ که در آبهای شیرین و رودخانهها زیست میکند.
-
إِلَّا تَنفِرُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
اگر با شتاب خارج نشويد- اگر کوچ نکنيد( در اصل "إن لا تنفروا" بوده که ادغام شده است .از " نفر" به معناي کوچ کردن با شتاب (شبيه گريختن)به سوي هدفي است که مورد نظر باشد ، و اصل اين کلمه به معناي فزع (ترس و هراس)بوده )
-
الا ت
دیکشنری فارسی به عربی
ترس
-
قزل الا
دیکشنری فارسی به عربی
سلمون
-
آلا بالا
لهجه و گویش گنابادی
alabala در گویش گنابادی به معنی تجمل ، شکوه ، جاه و جلال ، دم و دستگاه ، اسباب و زینت های گران بها، به ظاهر و لباس و تجملات فرد نیز اطلاق می کنند ، کنایه از خود را برتر دانستن نسبت به دیگران
-
الا غ
دیکشنری فارسی به عربی
حمار
-
الا چیق
دیکشنری فارسی به عربی
کوة
-
الا یش
دیکشنری فارسی به عربی
لطخة
-
آلا کِردن
لهجه و گویش بختیاری
âlâ kerdan وجین کردن.
-
آلاّ کلنگ
لهجه و گویش بختیاری
âllâ kolang (حشرهاى که غالبا در خوشه انگور دیدهمىشود)، کفشدوزک.