کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آق چای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آق اردو
لغتنامه دهخدا
آق اردو. [ اُ ](اِخ ) نام طایفه ای که از 1226 تا 1428 م . بر دشت قبچاق شرقی یعنی جانب مغرب سیراردو تسلط داشته اند، مقابل گوگ [ کبود ]اردو که نام قسمت دست چپ قبائل مطیع باتو بود. قبایل آق اردو همیشه بر طوائف گوگ اردو چیره بودند و گاهی نیز بر سایر شعب ...
-
آق بهی
لغتنامه دهخدا
آق بهی . [ ب ِ ] (اِخ ) نام تیره ای از قشقائی نزدیک 200 خانوار.
-
آق حصار
لغتنامه دهخدا
آق حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) نام شهری در 80 هزارگزی ازمیر، دارای دوازده هزار مردم . و این همان ثیاتیرای قدیم باشد.
-
آق دربند
لغتنامه دهخدا
آق دربند. [ دَ ب َ ] (اِخ ) نام دره ای در شمال مشهد، و در آنجا سه رَگه ٔ مهم ذغال سنگ هست .
-
آق دریا
لغتنامه دهخدا
آق دریا. [ دَرْ ] (اِخ ) بحر خزر.
-
آق سنقر
لغتنامه دهخدا
آق سنقر. [ س ُ ق ُ ] (اِخ ) نام فرمانروای ارمینیه (579-589 هَ .ق .).
-
آق سنقر
لغتنامه دهخدا
آق سنقر. [ س ُ ق ُ ] (اِخ ) یکی از غلامان ترک ملک شاه که در حلب از جانب تتش حکومت داشت (478-487 هَ .ق .)، و در آخر کار بر تتش قیام کرد و اسیر شد. و او پدر اتابک عمادالدین زنگی سرسلسله ٔ اتابکان موصل و حلب است . و نام کامل او قسیم الدوله ابوسعید حاجب ...
-
آق سنقر
لغتنامه دهخدا
آق سنقر. [ س ُ ق ُ ] (ترکی ، اِ مرکب ) (از ترکی ِ آق ، سپید + سُنقر، شنگار و شنغار، نام یکی از جوارح طیور) صاحب برهان گوید: مرغی باشد شکاری از جنس شاهین و چرخ بحری ، و لقب پادشاهان ترک نیز بوده ، و کنایه از روز و آفتاب هم هست و گویند این لقب ترکیست -...
-
آق سو
لغتنامه دهخدا
آق سو. (اِخ ) نام ترکی چند رود به آسیای مرکزی .
-
آق سو
لغتنامه دهخدا
آق سو. (اِخ ) نام شهری بترکستان شرقی چین ، دارای 50هزار سکنه . || نام واحه ای بترکستان . || نام شهری به آسیای صغیر.
-
آق شهر
لغتنامه دهخدا
آق شهر. [ ش َ ] (اِخ ) نام شهری از ولایت قونیه .
-
آق قلعه
لغتنامه دهخدا
آق قلعه . [ قَل ْ ع َ ] (اِخ ) نام محلی براه حیدرآباد به خانه ، در 16 هزارگزی حیدرآباد، میان حیدرآباد و نقده .
-
آق قویونلو
لغتنامه دهخدا
آق قویونلو. (اِخ ) نام طائفه ای از امرای ترکمان ، رقبای قبیله ٔ قره قویونلو که از 780 تا 908 هَ .ق . در آذربایجان و دیاربکر حکمرانی داشتند و شاه اسماعیل صفوی در 907 در جنگ شرور آنان را مغلوب و منقرض کرد. قرایولق عثمان ، حمزه ، جهانگیر، اوزون حسن ، خل...
-
آق کند
لغتنامه دهخدا
آق کند. [ ک َ ] (اِخ ) نام مرکز بلوک کاغه کنان در خلخال .
-
آق گنبد
لغتنامه دهخدا
آق گنبد. [ گُم ْ ب َ ] (اِخ ) نام محلی نزدیک شرف خانه ، بساحل دریاچه ٔ ارومیّه .