کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آق بهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آق کند
لغتنامه دهخدا
آق کند. [ ک َ ] (اِخ ) نام مرکز بلوک کاغه کنان در خلخال .
-
آق گنبد
لغتنامه دهخدا
آق گنبد. [ گُم ْ ب َ ] (اِخ ) نام محلی نزدیک شرف خانه ، بساحل دریاچه ٔ ارومیّه .
-
آق محمدتیمور
لغتنامه دهخدا
آق محمدتیمور. [ م ُ ح َم ْ م َ ت َ ] (اِخ ) سومین حکمران سربداری که در بیهق فرمانروائی داشتند. وی به سال 744 هَ .ق . پس از کشته شدن سلف او خواجه وجیه الدین بر مسند حکومت نشست و پس از دو سال و دو ماه بر دست خواجه علی شمس الدین بقتل رسید.
-
آق مسجد
لغتنامه دهخدا
آق مسجد. [ م َ ج ِ ] (اِخ ) مرکز شبه جزیره ٔ قرم (کریمه ) که امروز به نام سیمفروپول مشهور است و در 1164 هَ .ق . دولت روس آنجارا تسخیر کرد و محله ای نو بساختند و قصبه ٔ قدیمی ازاهمیت سابق بیفتاد. سکنه ٔ آن در حدود سی هزار است .
-
منف-اق
لغتنامه دهخدا
منف-اق . [ م ِ ] (ع ص ) مرد بسیارنفقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
آق باجی
لهجه و گویش تهرانی
خواهر بزرگ
-
آق داداش
لهجه و گویش تهرانی
برادر بزرگ،خان داداش
-
آق، آ
لهجه و گویش تهرانی
آقا، آمیرزا، آق حسن
-
اُق زدن
لهجه و گویش تهرانی
بالا آوردن
-
آق مربوچ
واژهنامه آزاد
نام یکی از تیره های طایفه قره ختایی است.
-
علوان آق شهری
لغتنامه دهخدا
علوان آق شهری . [ع َل ْ ن ِ ش َ ] (اِخ ) بابا نعمةاﷲ. از خواجگان طریقت نقشبندیه . رجوع به بابا نعمةاﷲ محمود نخجوانی شود.
-
علی آق کرمانی
لغتنامه دهخدا
علی آق کرمانی . [ ع َ ی ِ ک ِ ] (اِخ ) قریمی آق کرمانی ، ملقّب به نقشی . رجوع به علی قریمی شود.
-
علی آق کرمانی
لغتنامه دهخدا
علی آق کرمانی . [ ع َ ی ِک ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ آق کرمانی حنفی . فقیه بود و درسال 1028 هَ . ق . در آق کرمان درگذشت . او را مجموعه ای است از فتاوی . (از معجم المؤلفین ج 7 ص 131 از هدیةالعارفین بغدادی ج 1 ص 754 و ایضاح المکنون ج 2 ص 155).
-
گدانه آق انجیک
لغتنامه دهخدا
گدانه آق انجیک . [ ] (اِخ ) از طوایف ترکمن ساکن خاک ایران است .
-
یعقوب آق قویونلو
لغتنامه دهخدا
یعقوب آق قویونلو. [ ی َ ب ِ ق ُ ] (اِخ ) سلطان یعقوب پسر اوزون حسن . و رجوع به یعقوب بیک شود.