کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آقا پسر آق پسر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
لیل آقا
لغتنامه دهخدا
لیل آقا. [ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گورک بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد، واقع در هفتادهزارگزی جنوب خاوری مهاباد و 33هزارگزی خاور شوسه ٔ مهاباد به سردشت . کوهستانی ، معتدل و سالم . دارای 166 تن سکنه . محصول آنجا غلات و توتون . شغل اهالی زراعت و صنایع دست...
-
لله آقا
لغتنامه دهخدا
لله آقا. [ ل َ ل َ/ ل ِ ] (اِ مرکب ) لله را به احترام لله آقا گویند.
-
ارغون آقا
لغتنامه دهخدا
ارغون آقا. [ اَ ] (اِخ ) رجوع به ارغون (امیر... آقا) شود.
-
اسماعیل آقا
لغتنامه دهخدا
اسماعیل آقا. [ اِ ] (اِخ ) دهی از دهستان باباجان بخش ثلاث شهرستان کرمانشاه ، در 6000 گزی شمال باختری ده شیخ ، نزدیک سر طاویز. کوهستانی ،گرمسیر. سکنه 100 تن . سنی . زبان کردی . آب از رودخانه ٔ گردی قاسمان . محصول آن غلات ، حبوبات ، لبنیات . شغل اهالی ...
-
باغ آقا
لغتنامه دهخدا
باغ آقا. [ غ ِ ] (اِخ ) باغی در زریسف کرمان از بناهای سیدابوالحسن بیگلربیگی . حکام کرمان خلعت دولتی را در آن باغ می پوشیدند. این باغ بعدها مقر قونسلگری انگلیس در کرمان شد. (از تاریخ وزیری چ باستانی پاریزی ص 353).
-
بسطام آقا
لغتنامه دهخدا
بسطام آقا. [ ] (اِخ ) در تذکرةالملوک (چ 1323 هَ . ش . دبیرسیاقی ص 58) این نام به عنوان داروغه ٔ دفترخانه ای که در زمان شاه سلطان حسین صفوی قریب به دویست تومان تیول وی برآورد میشده ،یاد شده است . رجوع به همین کتاب و همین صفحه شود.
-
بگم آقا
لغتنامه دهخدا
بگم آقا. [ ب َ گ ُ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان سهرورد بخش قیدار شهرستان زنجان . سکنه ٔ آن 180 تن . آب آن از چشمه سار و رودخانه ٔ محلی و محصول آن غلات ، بنشن و انگور است . شغل اهالی زراعت ، قالیچه ، گلیم و جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
حسن آقا
لغتنامه دهخدا
حسن آقا. [ ح َ س َ ] (اِخ ) از وزرای مازندران بود و ملا عزالدین جعفربن شمس الدین آملی کتاب حسنیه را به فارسی در اصول دین و فروع آن در 944 هَ . ق . بنام وی نگاشت . (ذریعه ج 7 ص 20).
-
حاج آقا
لغتنامه دهخدا
حاج آقا. (اِخ ) محلّی در مشرق بستان آباد.
-
حاجی آقا
لغتنامه دهخدا
حاجی آقا. (اِخ ) مرکز بلوکات ثلاثه ٔ اوجان .
-
اقا منش
دیکشنری فارسی به عربی
نبيل
-
زَن آقا
لهجه و گویش بختیاری
zan-âqâ zan-bowa .
-
آقا بالاسر
لهجه و گویش تهرانی
سرپرست بدون استطاعت که فقط دستور می دهد،سرپرست
-
آقا دایی
لهجه و گویش تهرانی
ماتحت
-
آقا شجاع
لهجه و گویش تهرانی
فرد مثالی