کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آقایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آقایی
مترادف و متضاد
۱. خواجگی، ریاست، سروری، مهتری، نقابت
۲. بزرگواری ≠ بندگی
برابر فارسی
سرور
فعل
بن گذشته: آقایی کرد
بن حال: آقایی کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آقایی
واژگان مترادف و متضاد
۱. خواجگی، ریاست، سروری، مهتری، نقابت ۲. بزرگواری ≠ بندگی
-
آقایی
فرهنگ واژههای سره
سرور
-
واژههای مشابه
-
اقایی
دیکشنری فارسی به عربی
سيادة
-
جستوجو در متن
-
aquitanian
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آقایی
-
سیدی
واژگان مترادف و متضاد
آقایی، خواجگی، سروری، سیادت
-
نقابت
واژگان مترادف و متضاد
آقایی، خواجگی، ریاست، سروری
-
upper hand
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بالا دست، دست بالا، اقایی
-
خواجگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] xājegi خواجه بودن؛ بزرگی و ریاست؛ آقایی.
-
خدمتکاری، خدمتکاری
واژگان مترادف و متضاد
اطاعت، بندگی، چاکری، غلامی، نوکری ≠ آقایی، اربابی
-
چاکری
واژگان مترادف و متضاد
۱. بندگی، خدمتکاری، نوکری ≠ آقایی ۲. اخلاص،
-
سیادت
واژگان مترادف و متضاد
آقایی، بزرگی، خواجگی، سروری، مهتری ≠ بندگی
-
lordships
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لرد است، سیادت، بزرگی، لردی، اربابی، اقایی
-
Lordship
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لردلی، سیادت، بزرگی، لردی، اربابی، اقایی