کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آفل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آفل
/'āfel/
معنی
۱. فرورونده.
۲. ناپدیدشونده.
۳. غروبکننده.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
فرورونده
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آفل
فرهنگ واژههای سره
فرورونده
-
آفل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: آفِلین] 'āfel ۱. فرورونده.۲. ناپدیدشونده.۳. غروبکننده.
-
آفل
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ ع . ] (اِفا.) فرو شونده ، غروب کننده . ج . آفلین .
-
آفل
لغتنامه دهخدا
آفل . [ ف ِ ] (ع ص ) فروشونده . ناپدیدگردنده . غروب کننده . که فرورود. غارب : آنکه گه ناقص گهی کامل بودنیست معبود خلیل آفل بود. مولوی .هم خر و خرگیر اینجا در گلندغافلند اینجا و آنجا آفلند. مولوی .بانگ و صیتی جوکه آن خامل نشدتاب خورشیدی که آن آفل نشد....
-
واژههای مشابه
-
افل
لغتنامه دهخدا
افل . [ اَ ] (ع مص ) غایب و ناپدید شدن . || خشک شدن شیر حیوان شیرده . (ناظم الاطباء).
-
افل
لغتنامه دهخدا
افل . [ اَ ف َ ] (ع مص ) شاد گردیدن . || خشک گردیدن شیر شیردهنده . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
-
افل
لغتنامه دهخدا
افل . [ اَ ف َل ل ] (ع ص ، اِ) تیغ رخنه دار. (آنندراج ): سیف افل ؛ تیغ رخنه دار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تیغ رخنه شده . (از تاج المصادر بیهقی ). رخنه ٔ کارد و شمشیر. (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). || (اِخ ) نام شمشیر عدی بن حاتم . (منتهی الارب ) ...
-
أَفَلَ
فرهنگ واژگان قرآن
غروب کرد
-
واژههای همآوا
-
عفل
لغتنامه دهخدا
عفل . [ ع َ ف َ ] (ع مص ) عفله زده گردیدن زن . (از منتهی الارب ). رجوع به عفله شود.
-
عفل
لغتنامه دهخدا
عفل . [ ع َ ف َ / ع َ ] (ع اِ) فنج ماده ، و آن چیزی است که از شرم زن و شترماده برآید مانند ادره و فتق که درخایه ٔ مردان باشد. (از منتهی الارب ). در اصطلاح فقها، چیزی است شبیه به گوشت که در عضو تناسلی زن پیدا می شود و مانع جماع می گردد. و گاهی هم استخ...
-
افل
لغتنامه دهخدا
افل . [ اَ ] (ع مص ) غایب و ناپدید شدن . || خشک شدن شیر حیوان شیرده . (ناظم الاطباء).
-
افل
لغتنامه دهخدا
افل . [ اَ ف َ ] (ع مص ) شاد گردیدن . || خشک گردیدن شیر شیردهنده . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
-
افل
لغتنامه دهخدا
افل . [ اَ ف َل ل ] (ع ص ، اِ) تیغ رخنه دار. (آنندراج ): سیف افل ؛ تیغ رخنه دار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تیغ رخنه شده . (از تاج المصادر بیهقی ). رخنه ٔ کارد و شمشیر. (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). || (اِخ ) نام شمشیر عدی بن حاتم . (منتهی الارب ) ...