کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آفرین خوان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آفرین خوان
/'āfarinxān/
معنی
آفرینگو؛ ستایشکننده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آفرین خوان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'āfarinxān آفرینگو؛ ستایشکننده.
-
آفرین خوان
لغتنامه دهخدا
آفرین خوان . [ ف َ خوا / خا ] (نف مرکب ) آفرین گوی : بجان آمدند آن سپاه مهان شدند آفرین خوان بشاه جهان . فردوسی .بر آن راه و رسم آفرین خوان شدندشهنشاه را بنده فرمان شدند.نظامی .
-
واژههای مشابه
-
افرین
دیکشنری فارسی به عربی
استقبال حافل , هوراه
-
عشق آفرین
لغتنامه دهخدا
عشق آفرین . [ ع ِ ف َ ] (نف مرکب ) عشق آفریننده . آنکه با زیبائی خود در کسان تولید عشق کند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
گیتی آفرین
لغتنامه دهخدا
گیتی آفرین . [ ف َ ] (نف مرکب ) آفریننده ٔ جهان . خالق جهان و گیتی . از صفات ایزدی است . (بهار عجم ) (آنندراج ). خداوند. پروردگار. آفریدگار : امام الحق که او را آفرین گویی است در گیتی هر آن کو طاعت یزدان گیتی آفرین دارد. امیر معزی (از آنندراج ) (ارمغ...
-
بهآفرین
فرهنگ نامها
(تلفظ: beh āfarin) خوب آفریده ، خوش سیما ، خوش منظر .
-
جهان آفرین
فرهنگ نامها
(تلفظ: jahān āfarin) آن که عالم را خلق کرده است ؛ خدا .
-
نوشآفرین
فرهنگ نامها
(تلفظ: nuš āfarin) (نوش + آفرین = آفریننده) ، آفریننده خوشی و لذت ، آفرینندهی شیرینی ؛ (به مجاز) نیکبخت و سعادتمند ؛ (در اعلام) نام قهرمان زن کتاب ' نوش آفرین و گوهر تاج ' .
-
ماهآفرین
فرهنگ نامها
(تلفظ: māh āfarin) آفریدهی ماه ؛ (به مجاز) زیبا رو(ی) ؛ (در اعلام) نام یکی از زنان فتحعلی شاه قاجار و مادر زبیده.
-
صورت آفرین
لغتنامه دهخدا
صورت آفرین . [ رَ ف َ ] (نف مرکب ) آفریننده ٔ صورت . آفریننده . خالق . واهب الصور. مصور. و بدین معانی در مورد باریتعالی به کار رود : روزی که آفرید تو را صورت آفرین بر آفرینش تو به خود گفت آفرین صورت نیافرید چو تو صورت آفرین بر صورت آفرین و بر این صور...
-
آفرین خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'āfarinxāne جایی که در آن نماز بخوانند و عبادت پروردگار کنند؛ نمازخانه.
-
آفرین گر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'āfaringar آفرینگو؛ آفرینخوان؛ ستایشکننده.
-
کار آفرین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kār[']āfrin ۱. (اقتصاد) ایجادکنندۀ شغل.۲. [قدیمی، مجاز] خدایتعالی؛ آفریدگار: ◻︎ ز ما قرعه بر کاری انداختن / ز کارآفرین کارها ساختن (نظامی۵: ۸۷۴).
-
گیتی آفرین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] giti[']āfarin آفرینندۀ جهان؛ خالق عالم.