کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آفرینش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آفرینش
/'āfarineš/
معنی
۱. عمل آفریدن؛ خلقت.
۲. کار و اثری که از نتیجۀ این عمل به وجود میآید.
۳. قضاوقدر؛ تقدیر.
۴. چگونگی خلقت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ابداع، انشا، تکوین، خلق، خلقت، سرشت، صنع، طبیعت، فطرت، کون، نهاد
۲. عالم، مخلوقات، هستی
فعل
بن گذشته: آفرینش کرد
بن حال: آفرینش کن
دیکشنری
creation
-
جستوجوی دقیق
-
آفرینش
فرهنگ نامها
(تلفظ: āfarineš) عمل آفریدن ، خلقت ، خلق ، ابداع ، انشا ، کائنات ، ماسوی الله؛ (در قدیم) (به مجاز) همهی آفریدگان، جهان هستی ؛ (در قدیم) (به مجاز) سرنوشت ، حکم تقدیر.
-
آفرینش
واژگان مترادف و متضاد
۱. ابداع، انشا، تکوین، خلق، خلقت، سرشت، صنع، طبیعت، فطرت، کون، نهاد ۲. عالم، مخلوقات، هستی
-
آفرینش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹آفرش› 'āfarineš ۱. عمل آفریدن؛ خلقت.۲. کار و اثری که از نتیجۀ این عمل به وجود میآید.۳. قضاوقدر؛ تقدیر.۴. چگونگی خلقت.
-
آفرینش
لغتنامه دهخدا
آفرینش . [ ف َ ن ِ ] (اِمص ) اسم مصدر و عمل آفریدن . خلق . انشاء. ابداع . خلقت . (دهار). اسر. فطرت . (ربنجنی ). فطر. (دهار). جبلت . نشأت . بَنیه : حکیما چو کس نیست گفتن چه سوداز این پس بگو کآفرینش چه بود. فردوسی .من از آفرینش یکی بنده ام پرستنده ٔ آ...
-
واژههای مشابه
-
افرینش
دیکشنری فارسی به عربی
ابحر , خلق , طبيعة
-
بزرگ آفرینش
لغتنامه دهخدا
بزرگ آفرینش . [ ب ُ زُ ف َ ن ِ ] (ص مرکب ) بزرگ خلقت . عظیم و مهم در خلقت : ز هر کشوری کرده شخصی گزین بزرگ آفرینش ، بزرگ آفرین .نظامی .
-
صیقل مس آفرینش
لغتنامه دهخدا
صیقل مس آفرینش . [ ص َ / ص ِ ق َ ل ِ م ِ س ِ ف َ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب عالمتاب است و صیقل مسیر آفرینش و صیقل مصر آفرینش هم بنظر آمده است . (برهان ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
خلق کردن
فرهنگ واژههای سره
آفرینش
-
خلقت
فرهنگ واژههای سره
آفرینش
-
atoneness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آفرینش
-
مناهل
واژهنامه آزاد
سرچشمه های آفرینش
-
خلق
فرهنگ واژههای سره
آفرینش، مردم، نو آور
-
ایجاد
فرهنگ واژههای سره
آفرینش، برپایی، گشایش، ساختن