کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آفدم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آفدم
/'āfdom/
معنی
پایان هر کاری؛ انجام؛ فرجام؛ آخر؛ عاقبت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
ultimate
-
جستوجوی دقیق
-
آفدم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: awdom, afdom] ‹افدم› [قدیمی] 'āfdom پایان هر کاری؛ انجام؛ فرجام؛ آخر؛ عاقبت.
-
آفدم
فرهنگ فارسی معین
(دُ)(ص .)1 - آخرین ، نها ی ی . 2 - سرانجام ، فرجام .
-
آفدم
لغتنامه دهخدا
آفدم . [ دُ ] (اِ) فرجام . انجام . عاقبت . || (ص ) اخیر. پسین . || (اِخ ) لقب اردوان ، یکی از سلاطین اشکانی : اردوان کوچک ، اَفدم ... آفدم یعنی آخر. (مجمل التواریخ ). اردوان بود بزرگتر پادشاهان ملوک طوائف آنکه آفدم خوانندش . (مجمل التواریخ ). - به آف...
-
واژههای مشابه
-
افدم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: awdum, afdom] ‹آفدم› [قدیمی] 'afdo(a)m ۱. انجام؛ سرانجام؛ فرجام؛ آخر؛ عاقبت؛ پایان هر کاری.۲. (صفت) آخری؛ پایانی.
-
افدم
فرهنگ فارسی معین
(اَ دُ) (ص .) نک آفدم .
-
افدم
لغتنامه دهخدا
افدم .[ اَ دُ ] (اِ) آخر. انجام . فرجام . عاقبت . آفدم . (یادداشت بخط مؤلف ). و رجوع به آفدم شود : چه بایدت کردن کنون به افدم مگر خانه روبی چو روبه بدم . بوشکور.گرچه هر روز اندکی برداردش بافدم روزی بپایان آردش .رودکی .
-
واژههای همآوا
-
افدم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: awdum, afdom] ‹آفدم› [قدیمی] 'afdo(a)m ۱. انجام؛ سرانجام؛ فرجام؛ آخر؛ عاقبت؛ پایان هر کاری.۲. (صفت) آخری؛ پایانی.
-
افدم
فرهنگ فارسی معین
(اَ دُ) (ص .) نک آفدم .
-
افدم
لغتنامه دهخدا
افدم .[ اَ دُ ] (اِ) آخر. انجام . فرجام . عاقبت . آفدم . (یادداشت بخط مؤلف ). و رجوع به آفدم شود : چه بایدت کردن کنون به افدم مگر خانه روبی چو روبه بدم . بوشکور.گرچه هر روز اندکی برداردش بافدم روزی بپایان آردش .رودکی .
-
جستوجو در متن
-
اردوان
لغتنامه دهخدا
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) آفدم یا افدم آخرین پادشاه اشکانی : و اردوان را در سیرالملوک آذروان نوشتست آفدم یعنی آخر. (مجمل التواریخ و القصص ص 32). رجوع به اردوان پنجم شود.
-
باقدم
لغتنامه دهخدا
باقدم . (اِ) عاقبت کار باشد از هر شغلی و کاری . (اوبهی ). اما ظاهراً مصحف بافدم (= به افدم ) است بمعنای عاقبت و پایان و سرانجام ، رجوع به باقدم و نیز رجوع به افدم شود.
-
فردم
لغتنامه دهخدا
فردم . [ ف َ دُ ] (ص ) مقابل آفدم به معنی اولی و نخستین است . (یادداشت به خط مؤلف ).