کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آفتابه و لگن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آفتابه و لگن
فرهنگ گنجواژه
وسائل زندگی، وسائل غذاخوری. آفتابه و لگن هفت دست شام و نهار هیچی.
-
واژههای مشابه
-
افتابه
دیکشنری فارسی به عربی
ابريق
-
آفتابه دزد
فرهنگ فارسی معین
( ~. دُ)(ص مر.) دزدی که چیزهای کم ارزش می دزدد.
-
آفتابه چی
لغتنامه دهخدا
آفتابه چی . [ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) آفتابه دار.
-
آفتابه خانه
لغتنامه دهخدا
آفتابه خانه . [ ب َ / ب ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) بیت الخلا.
-
آفتابه داری
لغتنامه دهخدا
آفتابه داری . [ ب َ / ب ِ ] (حامص مرکب ) کار آفتابه دار. || (اِ مرکب ) آنجای که آفتابه در آن دارند.
-
آفتابه دزد
لغتنامه دهخدا
آفتابه دزد. [ ب َ / ب ِ دُ ] (نف مرکب / ص مرکب ) دَله دُزد.
-
آفتابه دار
لهجه و گویش تهرانی
مسئول آفتابه در آبریزگاه مسجد،فرمانده بی اقتدار
-
جستوجو در متن
-
لگن
لغتنامه دهخدا
لگن . [ ل َ گ َ ] (اِ) ظرف شب . شاشدان . اصیص . تقاره . || شمعدان . (لغت نامه ٔ اسدی ). لقن . طشت شمع. زاغوته . (برهان ). زنبق . و رجوع به زنبق شود. جای سرشک شمع. صحن زیر شمع که اشک شمع در وی ریزد. شمعدان بود مانند طبقی دیوارش بلند، از سیم و زر و روی...
-
آبدست
لهجه و گویش تهرانی
آب شستن دست بعد از خوردن غذا (با آفتابه و لگن ).
-
اَفتووَه لَگن
لهجه و گویش بختیاری
aftowva lagan آفتابه لگن (براى شستشوى دست و دهان بعد از خوردن غذا).
-
مرجفین
لغتنامه دهخدا
مرجفین . [ م ُ ج ِ ف َ ] (ع اِ) آفتابه لگن . طشت و ابریق . (یادداشت مؤلف ).
-
دوات گری
لغتنامه دهخدا
دوات گری . [ دَ گ َ ] (حامص مرکب ) شغل دواتگر. حرفه ٔ دواتگر. ساختن اسباب و آلاتی چون سماور و آفتابه و لگن از برنج و نقره و دیگر فلزات . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به دوات گر شود.