کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آفاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آفاق
/'āfāq/
معنی
۱. کرانههای آسمان.
۲. کشورها.
۳. جهان هستی؛ وجود.
۴. [قدیمی] همۀ جهان؛ مردم جهان.
۵. [قدیمی] کنارها؛ اطراف.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. جهان، دنیا، عالم، گیتی
۲. افقها، کرانهها ≠ انفس
برابر فارسی
کرانه ها، کنارهامون، کران تا کران
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آفاق
فرهنگ نامها
(تلفظ: āfāq) (عربی) جمع افق ، عالم ، گیتی ، جهان ؛ کرانههای آسمان ، اطراف ؛ (به مجاز) عالم ظاهر، جهان ماده ؛ (در قدیم) (به مجاز) جهانیان ، همهی مردم جهان .
-
آفاق
واژگان مترادف و متضاد
۱. جهان، دنیا، عالم، گیتی ۲. افقها، کرانهها ≠ انفس
-
آفاق
فرهنگ واژههای سره
کرانه ها، کنارهامون، کران تا کران
-
آفاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع اُفُق] 'āfāq ۱. کرانههای آسمان.۲. کشورها.۳. جهان هستی؛ وجود.۴. [قدیمی] همۀ جهان؛ مردم جهان.۵. [قدیمی] کنارها؛ اطراف.
-
آفاق
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.) جِ افق . 1 - کرانه های آسمان ، دشت . 2 - عالم ، جهان .
-
آفاق
لغتنامه دهخدا
آفاق . (ع اِ) ج ِ افق . کران ها. کرانه های آسمان . اطراف . اطراف هامون . نواحی . اقطار. || عالم . گیتی . جهان . جایها، و توسعاً زمانه . روزگار : در آفاق هرجا ز نزدیک و دورنبد کآن نه از فرّ اویافت نور. فردوسی .بجست آنکه هرگز نجسته ست کس سخن ماند از وی...
-
آفاق
واژهنامه آزاد
وجود، هستی؛ کرانه های آسمان.
-
واژههای مشابه
-
افاق
لغتنامه دهخدا
افاق . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اَفَق ، یعنی روی راه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به افق و افق الطرایق شود.
-
افاق
لغتنامه دهخدا
افاق . [ اَف ْ فا ] (ع ص ) کسی که در نواحی زمین برای کسب معیشت رود. (از ناظم الاطباء).
-
افاق
لغتنامه دهخدا
افاق . [ اُ ] (اِخ ) یوم ...، نام یکی از ایام عرب است . این وقعه در بلاد بنی یربوع در موضعی بنام افاق روی داد و عمربن الجزور فارس بکر بدست معدان بن قعنب تمیمی بقتل رسید. (از معجم البلدان ).
-
افاق
لغتنامه دهخدا
افاق . [ اُ] (اِخ ) یوم ...، جنگی است . (مجمع الامثال میدانی ).
-
افاق
لغتنامه دهخدا
افاق .[ اُ ] (اِخ ) موضعی است . (از منتهی الارب ). یاقوت آرد: افاق و افیق دو موضع در بلاد بنی یربوع نزدیک به الخصی . در آن موضع یکی از جنگهای عرب روی داد که در آن عمربن الجزور فارس بکر بدست معدان بن قعنب تمیمی بقتل رسید. (از معجم البلدان ). رجوع به ی...
-
افاق
دیکشنری عربی به فارسی
کمارگر دوره گرد , دوره گردي کردن
-
أَفَاقَ
فرهنگ واژگان قرآن
بيدار شد-به هوش آمدند