کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آغشته شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آغشته شدن
لغتنامه دهخدا
آغشته شدن . [ غ َ / غ ِ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) آغشتن .
-
واژههای مشابه
-
اغشته
لغتنامه دهخدا
اغشته . [ اَ غ َ ت َ / ت ِ ] (ص ) آمیخته . آلوده . (برهان ) (آنندراج ). آغشته . آمیخته . آلوده . (ناظم الاطباء). آغشته . (فرهنگ جهانگیری ). رجوع به آغشته شود. || ترکرده . (برهان ) (آنندراج ). زمین ترکرده . (ناظم الاطباء). رجوع به آغشته شود.
-
آغشته کردن
لغتنامه دهخدا
آغشته کردن . [ غ َ / غ ِ ت َ / ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آغشتن .
-
جستوجو در متن
-
رژیان
واژهنامه آزاد
اغشته شدن به نور
-
chlorinates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلرینت ها، اغشته کردن با کلر، با کلر ترکیب شدن
-
chlorinating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلرزنی، اغشته کردن با کلر، با کلر ترکیب شدن
-
chlorinated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلر شده، اغشته کردن با کلر، با کلر ترکیب شدن
-
خون آلوده شدن
لغتنامه دهخدا
خون آلوده شدن . [ دَ /دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) آغشته شدن بخون . خونین شدن .
-
پلکیدن
واژهنامه آزاد
آغشته شدن بدن انسان يا موجودات ديگر به گل و لاي، خون، رنگ و خاك
-
خون آلوده گردیدن
لغتنامه دهخدا
خون آلوده گردیدن . [ دَ / دِ گ َدی دَ ] (مص مرکب ) آغشته بخون شدن . خون آلوده شدن .
-
موت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی: مَوت] mo[w]t مرگ.〈 موت ابیض: [قدیمی، مجاز] مرگ طبیعی.〈 موت احمر: [قدیمی، مجاز] کشته شدن؛ آغشته شدن به خون.
-
مومیا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) ماده ای سیاه رنگ شبیه قیر که اجساد مردگان را با آن آغشته می کردند تا از تجزیه شدن آن جلوگیری کنند.
-
آلودن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: ālutan] ‹آلاییدن› 'āludan ۱. چیزی را از حالت پاکی خارج کردن؛ آلوده کردن؛ کثیف کردن.۲. چیزی را با چیزی مخلوط کردن؛ آغشته کردن.۳. تر کردن؛ خیس کردن.۳. (مصدر لازم) [قدیمی] از حالت پاک خارج شدن؛ کثیف شدن؛ آلوده شدن.