کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آغازیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آغازیان
/'āqāziyān/
معنی
۱. ابتدایی.
۲. (اسم) (زیستشناسی) جاندارانی که بدن آنها از یک یاخته تشکیل یافته و فقط با میکروسکوپ دیده میشوند و بیشتر در آبهای شیرین و قعر دریاها میان خزهها زندگی میکنند؛ تکیاختهای. بعضی از آنها در بدن انسان یا حیوانات یا گیاهها بهسر میبرند؛ انگل.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آغازیان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [جمعِ آغازی] 'āqāziyān ۱. ابتدایی.۲. (اسم) (زیستشناسی) جاندارانی که بدن آنها از یک یاخته تشکیل یافته و فقط با میکروسکوپ دیده میشوند و بیشتر در آبهای شیرین و قعر دریاها میان خزهها زندگی میکنند؛ تکیاختهای. بعضی از آنها در بدن انسان ی...
-
protista
آغازیان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] سلسلهای از اندامگانهای هوهستهای ساده که گیاه و حیوان و قارچ را شامل نمیشود
-
آغازیان
لغتنامه دهخدا
آغازیان . (اِ مرکب ) پرتیست . (فرهنگستان ).
-
جستوجو در متن
-
diatoms
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیاتومه، دیاتم، گمزادان، اغازیان
-
Chlorophyte, green alga
جلبک سبز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، جانورشناسی] گروهی از آغازیان آبزی که سبزینه و کاروتن (caroten) دارند
-
آمیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: amibe] (زیستشناسی) 'āmib جاندار تکسلولی از ردۀ آغازیان که در آبهای شیرین و جاهای مرطوب زندگی میکند.
-
بی مهرگان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) bimohregān جانورانی که ستون فقرات و استخوانبندی ندارند، از قبیل آغازیان، خارپوستان، کرمها، نرمتنان.
-
آمیب
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) جاندار ذره بینی تک سلولی از ردة آغازیان که در آب های شیرین و جاهای مرطوب و در آب حوض ها پیدا می شود. نوعی از آن در رودة انسان تولید می گردد و باعث اسهال خونی می شود.
-
میکرب
لغتنامه دهخدا
میکرب . [ رُ ] (فرانسوی ، اِ) میکروب . جانوران ذره بینی بسیار کوچک . (از لغات فرهنگستان ). هر یک از موجودات زنده ٔ یک سلولی و ذره بینی (اعم از موجودات یک سلولی گیاهی یا حیوانی ) که غالباً بیماری زا می باشند. میکربها را معمولاً به سه دسته ٔ جانوری و گ...
-
بی مهرگان
لغتنامه دهخدا
بی مهرگان . [ م ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) (از: بی + مهره + ان ) بجای کلمه ٔغیرذوفقار پذیرفته شده است یعنی جانورانی که فاقد مهره های پشت باشند. حیواناتی که ستون فقرات ندارند.جانوران بی مهره را به سلسله هایی تقسیم میکنند از قبیل آغازیان ، اسفنجها، کاکاوان...
-
انگل
لغتنامه دهخدا
انگل . [اَ گ َ ] (اِ) کسی را گویند که صحبت او مکروه طبیعت باشد. (برهان قاطع) (هفت قلزم ). کسی که صبحت او مکروه طبیعت باشد و او در اختلاط و مصاحبت ابرام و اصرار نماید. (آنندراج ) (از انجمن آرا). مرد ناشناس گستاخ . (ناظم الاطباء). سرخر. موی دماغ . طفیل...
-
بیماری
لغتنامه دهخدا
بیماری . (حامص ، اِ) رنجوری ، و با لفظ پیچیدن ودادن مستعمل است . (آنندراج ). مرض و ناخوشی و رنجوری و ناتندرستی . (ناظم الاطباء). ناتندرستی . ناخوشی . آزار. انحراف مزاج بر اثر تغییر وضع ساختمان یا عمل انساج . (دائرة المعارف فارسی ). نالانی . رنجوری . ...