کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آغازگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آغازگر
/'āqāzgar/
معنی
۱. آنکه کاری را شروع کند؛ آغازکننده.
۲. (ورزش) در اسبدوانی، کسی که فرمان حرکت به سوارکاران میدهد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
beginner, exciter, inaugurator, progenitor, starter
-
جستوجوی دقیق
-
آغازگر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āqāzgar ۱. آنکه کاری را شروع کند؛ آغازکننده.۲. (ورزش) در اسبدوانی، کسی که فرمان حرکت به سوارکاران میدهد.
-
آغازگر
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (ص فا.) 1 - آغاز کننده . 2 - در اصطلاح اسب دوانی ، کسی که فرمان حرکت می دهد.
-
آغازگر
لغتنامه دهخدا
آغازگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) آنکه در سَبَق فرمان حرکت دهد. (فرهنگستان ).
-
واژههای مشابه
-
initiator 2
آغازگر 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← عنصر آغازگر
-
initiator 3
آغازگر 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← رمزۀ آغازش
-
primer 1
آغازگر 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] توالی کوتاهی از رِنا که نقطۀ شروع همتاسازی دِنا را تعیین میکند
-
theme 1
آغازگر 4
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] در دستور نقشگرا، سازۀ آغازین پیام
-
degenerate primer
آغازگر هرز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] یکی از چند آغازگر مورداستفاده در تکثیر منطقههایی از دِنا که توالی کامل آن شناختهشده نیست
-
initiator box
بَستک آغازگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← عنصر آغازگر
-
initiator element, INR element, Inr
عنصر آغازگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] توالیهای کوتاه در پیشبَرها که برای آغاز رونویسی لازماند متـ . آغازگر 1 initiator 2 بَستک آغازگر initiator box آغازگاه رونویسی transcription initiation site
-
جستوجو در متن
-
طلیعهگر
واژگان مترادف و متضاد
آغازگر
-
initialist
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آغازگر
-
unbeginning
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آغازگر