کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آغازکننده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آغازکننده
لغتنامه دهخدا
آغازکننده . [ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) آغازنده . مبتدی .
-
جستوجو در متن
-
آغازنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āqāzande آغازکننده.
-
بادی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: بادِئ] [قدیمی] bādi ۱. دورشونده.۲. آغازکننده؛ شروعکننده.۳. آشکارشونده؛ پیداشونده.
-
مستانف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mosta'nef ۱. کسی که کاری را از سر گیرد؛ آغازکننده؛ استینافدهنده.۲. پژوهشخواه.
-
مؤتنف
لغتنامه دهخدا
مؤتنف . [ م ُءْ ت َ ن ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ائتناف . (منتهی الارب ، ماده ٔ ان ف ). از سر گیرنده ٔ کاری و آغازکننده ٔ آن . (آنندراج ). آغازکننده و ابتداکننده . آن که کاری را از سر می گیرد. || پیش آینده و نزدیک شونده و آینده . (ناظم الاطباء).
-
آغازگر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āqāzgar ۱. آنکه کاری را شروع کند؛ آغازکننده.۲. (ورزش) در اسبدوانی، کسی که فرمان حرکت به سوارکاران میدهد.
-
مبتدی
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (ص فا.) شروع کننده ، آغازکننده . 2 - (ص .) تازه کار.
-
مستفرع
لغتنامه دهخدا
مستفرع . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استفراع . آغازکننده سخن یا چیزی را. (از اقرب الموارد). رجوع به استفراع شود.
-
مستفتح
لغتنامه دهخدا
مستفتح . [ م ُ ت َ ت ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استفتاح . فاتح و گشاینده . (از اقرب الموارد). || آغازکننده . (از اقرب الموارد). رجوع به استفتاح شود.
-
مستأنف
لغتنامه دهخدا
مستأنف . [ م ُ ت َءْ ن ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استیناف . || از سرگیرنده ٔ کار و آغازکننده ٔ آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پژوهش خواهنده . (از لغات فرهنگستان ). و رجوع به استئناف و استیناف شود.
-
مبتدی
لغتنامه دهخدا
مبتدی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) شروع کننده و آغازکننده . (ناظم الاطباء). آغازکننده ، مقابل منتهی . (آنندراج ). آغازکننده . شروع کننده . || نوآموز و بی وقوف و شاگردی که تازه شروع در تحصیل کرده باشد. (ناظم الاطباء). نوآموز. تازه کار. نوچه . (یادداشت به خط م...
-
متنشم
لغتنامه دهخدا
متنشم . [ م ُ ت َ ن َش ْ ش ِ ] (ع ص ) آغازکننده کاری را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آغاز کننده . (ناظم الاطباء). || نرم و ملایم در پرسش علم . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تنشم شود.
-
مستحدث
لغتنامه دهخدا
مستحدث . [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استحداث . چیز نو پیدا کننده . (غیاث ) (آنندراج ). از نو پیدا کننده . (ناظم الاطباء). نو و جدید یابنده ٔ خبر و امثال آن . || آغازکننده . ابداع کننده . (اقرب الموارد). رجوع به استحداث شود.
-
مستأنفة
لغتنامه دهخدا
مستأنفة. [ م ُ ت َءْ ن ِ ف َ ] (ع ص ) مؤنث مستأنف . نعت فاعلی از مصدر استیناف . از سر نو گیرنده و آغازکننده . (غیاث ) (آنندراج ).... رجوع به مستأنف و استیناف شود. || رام و آهسته . || به یکسو استاده شونده . || مجازاً به معنی جدا و علی حده . (غیاث ...