کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آغارده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آغارده
/'āqārde/
معنی
۱. نمدیده؛ خیسیده.
۲. آلوده؛ آغشته.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آغارده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹آغاریده› 'āqārde ۱. نمدیده؛ خیسیده.۲. آلوده؛ آغشته.
-
آغارده
لغتنامه دهخدا
آغارده . [ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) آغاریده .
-
جستوجو در متن
-
ناغارده
لغتنامه دهخدا
ناغارده . [ دَ/ دِ ] (ن مف مرکب ) ناآغارده . رجوع به آغارده شود.
-
آغاردگی
لغتنامه دهخدا
آغاردگی . [ دَ / دِ ] (حامص ) فرغاردگی . نم کشیدگی . آغشتگی . چگونگی و کیفیت آغارده .
-
آغاریده
لغتنامه دهخدا
آغاریده . [ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) آغارده . خیسیده . خیسانیده . فژغرده . فرغارده . ترنهاده . آغشته . || زهیده . تراویده . ترابیده . || آغالیده .
-
مهرق
لغتنامه دهخدا
مهرق . [ م ُ رَ ] (معرب ، اِ) معرب مهره . صحیفه و روی کاغذ. (منتهی الارب ). صحیفه و گویندآن پارچه ای است از حریر سفیدرنگ که در صمغ آغارده وسپس مهره زده و صیقل کرده بر آن می نوشتند. (از یادداشت مؤلف ) (از اقرب الموارد). کاغذ مهره کشیده و صفحه ای که د...
-
آغشته
لغتنامه دهخدا
آغشته . [ غ َ / غ ِ ت َ / ت ِ ] (ن مف / نف ) نرم کرده با نم و تری . ترنهاده . خیسانیده . خیس کرده . آغارده . آغاریده . فژغرده . || آلوده . مضمخ . ملطخ . ترکرده . مبلول . || آمیخته . ممزوج . مخلوط. (از فرهنگها). || زمین آب داده . (از برهان ) : فروبارم...
-
پرورده
لغتنامه دهخدا
پرورده . [ پ َرْ وَ دَ / دِ ] (ن مف ) پرورش یافته . تربیت یافته . تربیت کرده . مُرَبَّب . مُربی . مُرَشَّح . (مهذب الاسماء). ج ، پروردگان : همه کار گردنده چرخ این بودز پرورده ٔ خویش پرکین بود. فردوسی .چنین است کردار این گوژپشت بپرورد و پرورده ٔ خویش ...
-
کفن
لغتنامه دهخدا
کفن . [ ک َ ف َ ] (ع اِ) جامه ٔ مرده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) جامه و امثال آن که بر مرده پوشند و آن مأخوذ از معنی ستر و نهفتن است . (از اقرب الموارد). جامه ای که بر مرده پوشند و بدان جامه وی را در گور گذارند. (ناظم الاطباء). جثن . ...