کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آش و لاش شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آش و لاش شدن
معنی
(شُ شُ دَ) (مص ل .) 1 - از هم پاشیدن . 2 - عفونی شدن زخم .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آش و لاش شدن
فرهنگ فارسی معین
(شُ شُ دَ) (مص ل .) 1 - از هم پاشیدن . 2 - عفونی شدن زخم .
-
آش و لاش شدن
لغتنامه دهخدا
آش و لاش شدن . [ ش ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) متلاشی شدن . از هم پاشیدن ، چنانکه مردار و جیفه ای . || سخت ریمناک و منبسط گشتن ، چنانکه ریشی .
-
واژههای مشابه
-
اش
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) [پهلوی: aš] 'aš ۱. ضمیر متصل مفرد غایب بهمعنیِ او، بهصورت مفعولی: خواندش، بردش.۲. ضمیر اضافی که در بعضی کلمات همزۀ آن ساقط میشود: کتابش، چشمش. اگر کلمه به های غیرملفوظ ختم شود همزه باقی میماند: اندیشهاش، خانهاش. اگر به کلمهای ملحق ش...
-
اش
لغتنامه دهخدا
اش . [ اَش ش ] (ع اِ) نان خشک .
-
اش
لغتنامه دهخدا
اش . [ اِ/ -ِش ْ ] (پسوند) -ِش . مزید مؤخر امکنه : نامِش . نذش . میانش . لیلش . زندرامش . طخش . اِمش .
-
اش
واژهنامه آزاد
(مازنی) [اَ شْ] خرس.
-
آش برگ،آش بلگ
لهجه و گویش تهرانی
آش رشته
-
آش عاشور
فرهنگ واژههای سره
هف تدانه
-
آش عدس
فرهنگ واژههای سره
نسکبا
-
آش قروت
فرهنگ واژههای سره
پنیوا، پینوبا
-
آش بچگان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āšbač[č]egān = جند۱ 〈 جند بیدستر
-
آش خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āšxāne آشپزخانه؛ مطبخ.
-
آش کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م .) دباغی کردن ، پیراستن چرم .
-
آش خور
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) 1 - کنایه از: کسی که تازه به سربازی رفته . 2 - تازه کار.