کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آشکار ساختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تماسهای آشکار
دیکشنری فارسی به عربی
اِتّصالاتٌ مُعلَنَةٌ
-
نقض آشکار
دیکشنری فارسی به عربی
الإنتهاک الصارخ
-
دخالت آشکار
دیکشنری فارسی به عربی
التدخل السافر
-
اشکار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اکشف , تجل , ضوء , مقلع الحجارة , هواء
-
frank breech presentation
نمای آشکار ته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] نوعی نمای ته که در آن وضعیت اندامهای تحتانی جنین در محاذات بدن به گونهای است که پاهای جنین در مقابل صورت قرار دارد
-
spina bifida manifesta, spina bifida aperta
مهرهشکاف آشکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] مهرهشکافی که از روی سطح خارجی بدن قابل تشخیص است و شامل همۀ انواع مهرهشکافهای کیسهای و شمار اندکی از انواع مهرهشکافهای پنهان نیز میشود
-
نهان و آشکار
لغتنامه دهخدا
نهان و آشکار. [ ن ِ / ن َ ن ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) غیب و شهود. (یادداشت مؤلف ). ظاهر و باطن . (ناظم الاطباء). رجوع به نهان و نیز رجوع به آشکار شود.
-
semi-loose smut
سیاهک نیمهآشکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] سیاهک ناشی از گونههای جنس اوستیلاگو آوِنه (Ustilago avenae) در یولاف و جو که در آن خوشۀ گیاه همانند گیاهانی که دچار سیاهک آشکار شدهاند سیاه است، ولی تودۀ سیاه بهطور کامل پراکنده نمیشود
-
آشکار و پنهان
فرهنگ گنجواژه
ظاهر و باطن.
-
عالم و آشکار
فرهنگ گنجواژه
علنی.
-
پنهان و آشکار
فرهنگ گنجواژه
صفات متضاد.
-
واضح و آشکار
فرهنگ گنجواژه
روشن.
-
جستوجو در متن
-
manifesting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آشکار شدن، بازنمود کردن، اشکار ساختن، معلوم کردن، فاش کردن، اعلامیه دادن، ظاهر ساختن
-
مکشوف ساختن
واژگان مترادف و متضاد
آشکار کردن، نمایان ساختن، پدیدار کردن، عیان کردن
-
unveil
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آشکار کردن، اشکار ساختن، نمودار کردن