کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آشکار ساختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آشکار ساختن
لغتنامه دهخدا
آشکار ساختن . [ ش ْ / ش ِ ت َ ] (مص مرکب ) ظاهر کردن . || ظاهر کردن جریانهای برق مغناطیسی . (فرهنگستان ).
-
واژههای مشابه
-
اشکار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'eškār = شکار
-
اشکار
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) ( اِ.) شکار.
-
اشکار
لغتنامه دهخدا
اشکار. [ ] (اِخ ) قریه ای است در چهارفرسنگی جانب مغرب فارغان . (فارسنامه ٔ ابن بلخی ). و جزو محال سبعه است .
-
اشکار
لغتنامه دهخدا
اشکار. [ اِ ] (اِ) شکار که نخجیر است ، و شکار کردن را نیز گویند. (برهان ) (هفت قلزم ) (آنندراج ). شکار. صید : جز ملک محمود که تواند کردنرّه شیری بخدنگی اشکار. فرخی .در کوی این ستمگر جورآیین غیر از گراز هیچ نه اشکارش . ناصرخسرو.همچو صیادی سوی اشکار شد...
-
اشکار
لغتنامه دهخدا
اشکار. [ اِ ] (ع مص ) اشکارضرع ؛ پرشیر شدن پستان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || اشکار قوم ؛ صاحب شتران بسیارشیر شدن آنان . یا دوشنده ٔ شتران پرشیر گردیدن ایشان . (منتهی الارب ). پرشیر شدن شتران قوم . (از اقرب الموارد). || اشکار نخل ؛ شکیر برآورد...
-
اشکار
دیکشنری فارسی به عربی
براءة الاختراع , بکاء , جمهور , خارج , سهل , صارخ , ظاهر , عاري , قائمة الشحن , مفتوح , واضح
-
cleartext/ clear text
متن آشکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] متنی که اطلاعات یا محتوای آن رمزگذاری نشده و بهراحتی قابل فهم است متـ . متن ساده plaintext
-
نفس آشکار
لغتنامه دهخدا
نفس آشکار. [ ن َ ف َ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زمین در چهارم فوریه ٔ فرانسوی مطابق بیست و یکم بهمن ماه جلالی و شانزدهم بهمن نفس آشکار می کشد. (یادداشت مؤلف ).
-
open-source intelligence
اطلاعات آشکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] اطلاعاتی حاوی ارزش اطلاعاتی بالقوه که در دسترس عموم قرار دارد
-
loose smut
سیاهک آشکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] سیاهک ناشی از گونههای جنس اوستیلاگو (Ustilago) در گندم و جو و گونههای دیگر گندمیان که بهسهولت پراکنده میشود
-
overt operation
عملیات آشکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] عملیاتی که بدون پنهانکاری انجام میشود
-
اشکار سازی
دیکشنری فارسی به عربی
ايحاء
-
اشکار شدن
دیکشنری فارسی به عربی
تجل , لمحة