کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آشپز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آشپز
/'āšpaz/
معنی
آنکه کارش پختن خوراک است؛ طباخ.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پزنده، خوالگیر، خوراکپز، خورشگر، دیگپز، طباخ
دیکشنری
chef, cook, domestic
-
جستوجوی دقیق
-
آشپز
واژگان مترادف و متضاد
پزنده، خوالگیر، خوراکپز، خورشگر، دیگپز، طباخ
-
آشپز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) 'āšpaz آنکه کارش پختن خوراک است؛ طباخ.
-
cook
آشپز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] شخصی که حرفۀ او آشپزی است
-
آشپز
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (ص فا.) آن که شغلش پخت غذاست ؛ طباخ .
-
آشپز
لغتنامه دهخدا
آشپز. [ پ َ ] (نف مرکب ) آنکه شغلش پختن طعام است . خوالیگر. خوالگر. دیگ پز. مطبخی . طباخ . باورچی . پزنده . خوراک پز. خورده پز.- امثال :آشپز که دو تا شد آش یا شور می شود یا بی مزه .
-
آشپز
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: âšpez طاری: âšpez طامه ای: âšpez طرقی: âšpez کشه ای: âšpez نطنزی: âšpez
-
واژههای مشابه
-
اشپز
دیکشنری فارسی به عربی
طباخ
-
ننه آشپز
لهجه و گویش تهرانی
زن مسن آشپز
-
جستوجو در متن
-
cooks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آشپز، اشپز، پختن، طبخ کردن
-
طباخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] tabbāx آشپز.
-
شاشپز
لهجه و گویش تهرانی
آشپز ناشی
-
fry cook
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرخ کردن آشپز
-
Captain Cook
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آشپز کاپیتان