کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آشوغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آشوغ
/'āšuq/
معنی
۱. غریب؛ بیگانه.
۲. مجهول؛ غیرمعروف؛ ناشناس؛ گمنام: ◻︎ چه کنم از جفای دهر که من / هستم آشوغ در میان شما (طرطری: لغتنامه: آشوغ).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
unknown
-
جستوجوی دقیق
-
آشوغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹اشوغ› 'āšuq ۱. غریب؛ بیگانه.۲. مجهول؛ غیرمعروف؛ ناشناس؛ گمنام: ◻︎ چه کنم از جفای دهر که من / هستم آشوغ در میان شما (طرطری: لغتنامه: آشوغ).
-
آشوغ
فرهنگ فارسی معین
(ص .) ناشناخته ، گمنام .
-
آشوغ
لغتنامه دهخدا
آشوغ . (ص ) مجهول . غیرمعروف . ناشناس . نامعروف . (تحفةالاحباب اوبهی ). گمنام : چه کنم از جفای دهر که من هستم آشوغ در میان شما.طرطری .
-
واژههای مشابه
-
اشوغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'a(o)šuq = آشوغ
-
اشوغ
لغتنامه دهخدا
اشوغ . [ اُ ] (ص ) شخص مجهول النسب و مفقودالبلد را گویند. (برهان ) (هفت قلزم ) (انجمن آرا). آشوغ . (آنندراج ). رجوع به آشوغ شود. در تداول امروز، مجهول الهویه . بیوطن .
-
واژههای همآوا
-
عشوق
لغتنامه دهخدا
عشوق . [ ع َ ] (ع ص ) بسیار عشق کننده و صاحب عشق . (غیاث اللغات ).
-
اشوغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'a(o)šuq = آشوغ
-
اشوق
فرهنگ فارسی معین
(اَ وَ) [ ع . ] (اِ.) (ص تف .) شایسته تر، آرزومندتر.
-
اشوغ
لغتنامه دهخدا
اشوغ . [ اُ ] (ص ) شخص مجهول النسب و مفقودالبلد را گویند. (برهان ) (هفت قلزم ) (انجمن آرا). آشوغ . (آنندراج ). رجوع به آشوغ شود. در تداول امروز، مجهول الهویه . بیوطن .
-
اشوق
لغتنامه دهخدا
اشوق .[ اَش ْ وَ ] (ع ن تف ) شایقتر. ج ، شوق . (منتهی الارب ). || (ص ) دراز، هرچه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد اشوق ؛ درازبالا. ج ، شوق . (از المنجد).