کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آشوب گر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آشوب گر
لغتنامه دهخدا
آشوب گر. [ گ َ ] (ص مرکب ) فتنه جوی . فتان .
-
واژههای مشابه
-
اشوب
لغتنامه دهخدا
اشوب . [ اُ ] (معرب ، اِ) (از اسپانیولی ) باقیمانده ٔ نسوج کتان و کنف .- اُشوب القِنَّم ؛ باقیمانده ٔ نسوج شاهدانه ٔ هندی . بنگ .در برخی از لغت نامه ها این کلمه بصورتهای اُشْتُب ّ و اشطوپة و لشطوب نیز آمده است . (از دزی ج 1 ص 26). و رجوع به اشتب شود...
-
اشوب
دیکشنری فارسی به عربی
اضطراب , اضطرابات , اهتمام , تشنج , جرس الانذار , صخب , غضب
-
edge of chaos
لبۀ آشوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] محلی میان حالت ایستا و حالت آشوبناک در یک سامانۀ پویا
-
آشوب طلب
فرهنگ واژههای سره
آشو بخواه
-
آشوب انگیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āšub[']angiz فتنهانگیز.
-
آشوب تر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āšubtar پرغوغاتر؛ پرفتنهتر: ◻︎ بلایی زاین جهان آشوبتر نیست / که رنج خاطر است ار هست ور نیست (سعدی: ۹۸).
-
آشوب طلب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی عربی] 'āšubtalab ۱. فتنهجو.۲. خواهان شورش و انقلاب.
-
آشوب گستر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] 'āšubgostar کسی که فتنه و آشوب برپا کند.
-
دل آشوب
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص فا.) 1 - آن چه یا آن که موجب آشوب و ناراحتی گردد. 2 - درختی است که برگ های آن پنج شاخه است .
-
صف آشوب
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص فا.) دلاور.
-
آشوب انگیز
لغتنامه دهخدا
آشوب انگیز. [ اَ ] (نف مرکب ) فتنه انگیز.
-
آشوب انگیزی
لغتنامه دهخدا
آشوب انگیزی . [ اَ ] (حامص مرکب ) فتنه انگیزی .
-
آشوب طلب
لغتنامه دهخدا
آشوب طلب . [ طَ ل َ ] (نف مرکب ) فتنه جو. انقلاب خواه .