کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آشمیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آشمیدن
/'āšmidan/
معنی
نوشیدن: ◻︎ خوشدل شد و آرمید با او / هم خورد و هم آشمید با او (نظامی۳: ۴۱۶).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آشمیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [مخففِ آشامیدن] 'āšmidan نوشیدن: ◻︎ خوشدل شد و آرمید با او / هم خورد و هم آشمید با او (نظامی۳: ۴۱۶).
-
آشمیدن
لغتنامه دهخدا
آشمیدن . [ ش َ دَ ] (مص ) مخفف آشامیدن : خوش دل شد و آرمید با اوهم خوردو هم آشمید با او.نظامی .
-
جستوجو در متن
-
آشامیدن
لغتنامه دهخدا
آشامیدن . [ دَ ] (مص ) بلعیدن یعنی فروبردن مایعی . نوشیدن . نوش کردن . درکشیدن . کشیدن . گساردن (در شراب ). آشمیدن . پیمودن (باده ). خوردن . حسو. (دهار). شرب . تکرّع . تجرّع . تشرّب . احتسا. تَرَمﱡق : حصیری ... می آمد دُردی آشامیده . (تاریخ بیهقی ).ت...