کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آشفته سامان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آشفته سامان
/'āšoftesāmān/
معنی
۱. فقیر؛ تهیدست؛ بینوا: ◻︎ نه بم داند آشفتهسامان نه زیر / به آواز مرغی بنالد فقیر (سعدی۱: ۱۱۱).
۲. شوریده؛ مجذوب.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آشفته سامان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] 'āšoftesāmān ۱. فقیر؛ تهیدست؛ بینوا: ◻︎ نه بم داند آشفتهسامان نه زیر / به آواز مرغی بنالد فقیر (سعدی۱: ۱۱۱).۲. شوریده؛ مجذوب.
-
آشفته سامان
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.)1 - تهیدست ، فقیر. 2 - شوریده ، مجذوب .
-
آشفته سامان
لغتنامه دهخدا
آشفته سامان . [ ش ُ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) فقیر. || شوریده . مجذوب (باصطلاح صوفیه و عرفا) : نه بم داند آشفته سامان نه زیربه آواز مرغی بنالد فقیر.سعدی .
-
واژههای مشابه
-
اشفته
دیکشنری فارسی به عربی
انزعاج , مسعور , مشعث , ملخبط , هائج
-
disturbed burial
گور آشفته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گور دستخوردهای که کل یا بخشی از محتویات آن از وضعیت نخستین خارج شده باشد
-
آشفته حال
فرهنگ واژههای سره
شوریده
-
آشفته خاطر
فرهنگ واژههای سره
آشفته درون
-
آشفته عقل
فرهنگ واژههای سره
خل
-
آشفته بخت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'āšoftebaxt بدبخت؛ تیرهبخت.
-
آشفته حال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] 'āšoftehāl ۱. پریشانحال؛ شوریده؛ مضطرب: ◻︎ آن عمادالملک گریان، چشممال / پیش سلطان دردوید آشفتهحال (مولوی: ۹۷۵).۲. مسکین؛ مستمند.۳. (تصوف) شوریده؛ مجذوب.
-
آشفته خاطر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] 'āšoftexāter پریشانخاطر؛ آشفتهدل.
-
آشفته خو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹آشفتهخوی› 'āšoftexu تندخو.
-
آشفته دل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] 'āšoftedel آشفتهخاطر؛ پریشانخاطر؛ پریشانحال؛ شوریده؛ مضطرب.
-
آشفته دماغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی عربی] [قدیمی] 'āšoftede(a)maq ۱. آشفتهمغز؛ آشفتهعقل.۲. پریشانحواس؛ غمگین.