کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آشفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آشفتن
/'āšoftan/
معنی
۱. آشفته شدن.
۲. پریشان شدن؛ شوریده شدن؛ اضطراب.
۳. از حالت طبیعی خارج شدن امور؛ از بین رفتن سامان کارها.
۴. [قدیمی] خشمگین شدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آشوببهپاکردن، برآشفتن، بههیجانآمدن، پریشانشدن، خشمگینشدن، شوریدن، متلاطمشدن، مشوششدن، ناراحتشدن
فعل
بن گذشته: آشفت
بن حال: آشوب
دیکشنری
agitate, disarrange, entangle, unsettle
-
جستوجوی دقیق
-
آشفتن
واژگان مترادف و متضاد
آشوببهپاکردن، برآشفتن، بههیجانآمدن، پریشانشدن، خشمگینشدن، شوریدن، متلاطمشدن، مشوششدن، ناراحتشدن
-
آشفتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹آشوفتن› 'āšoftan ۱. آشفته شدن.۲. پریشان شدن؛ شوریده شدن؛ اضطراب.۳. از حالت طبیعی خارج شدن امور؛ از بین رفتن سامان کارها.۴. [قدیمی] خشمگین شدن.
-
آشفتن
فرهنگ فارسی معین
(شُ تَ) (مص ل .) 1 - پریشان شدن . 2 - مختل شدن امور. 3 - خشم گرفتن . 4 - به هیجان آمدن . 5 - شورش کردن . 6 - شیفته شدن . 7 - رنجیدن .
-
آشفتن
لغتنامه دهخدا
آشفتن . [ ش ُ ت َ ] (مص ) خشم گرفتن . غضب کردن . خشمگین شدن . تیز شدن . از جا دررفتن . تافته شدن : ز خاقان مقاتوره آمد بخشم یکایک برآشفت و بگشاد چشم . فردوسی .بروز چهارم برآشفت شاه بر آن موبدان نماینده راه که گر زنده تان دار باید بسود... فردوسی .همه ...
-
واژههای مشابه
-
اشفتن
دیکشنری فارسی به عربی
ازعاج , اضطراب , اغلق , انزعاج , مشکلة , موجة , هزة , هيج , هيجان
-
جستوجو در متن
-
برآشفتن
لغتنامه دهخدا
برآشفتن . [ ب َ ش ُ ت َ ] (مص مرکب ) آشفتن . رجوع به آشفتن شود.
-
frazzled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرد شده، اشفتن
-
frazzling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فساد، اشفتن
-
آلفتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] 'āloftan آشفتن؛ شوریده شدن؛ پریشان شدن.
-
آشوفتن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (مص ل .) آشفتن .
-
perturbs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرابکاری، اشفتن، ناراحت کردن، مزاحم شدن
-
perturbing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مزاحم، اشفتن، ناراحت کردن، مزاحم شدن
-
perturbed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مزاحم، اشفتن، ناراحت کردن، مزاحم شدن