کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آشغال گیر میله ای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
military occupation
اشغال نظامی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] وضعیتی که در آن سرزمینی تحت واپایش مؤثر نیروهای مسلح بیگانه است
-
occupancy time
زمان اشغال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای، حملونقل ریلی] زمانی که از ورود جلوی وسیلۀ نقلیه به محدودۀ شناسایی (detection zone) چراغ هوشمند آغاز میشود و تا خروج انتهای وسیلۀ نقلیه از این محدوده ادامه مییابد
-
سیگنال اشغال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← نشانک اشغال
-
occupation number
عدد اشغال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] تعداد ذراتی که در حالت کوانتومی معینی قرار دارند
-
آشغال برچین
لغتنامه دهخدا
آشغال برچین . [ ب َ ] (نف مرکب ) آشخال برچین . آنکه خاش و خش از معابر برچیند چون پاره های جامه و خرده های چوب و پوست انار و مانند آن و با فروش آن معاش او باشد. || مجازاً و بتحقیر، سخت بی سروپا.
-
آشغال کله
لغتنامه دهخدا
آشغال کله . [ ک َل ْ ل َ / ل ِ] (اِ مرکب ) افکندنیها از استخوانهای خرده و غضروفها و مانند آن از طعام موسوم به کیپا و کله پاچه . || (ص مرکب ) سخت بی ارز. بسی بی سروپا (مردم ).
-
اشغال داشتن
لغتنامه دهخدا
اشغال داشتن . [ اِ ت َ ] (مص مرکب ) در تصرف داشتن . متصرف بودن .
-
اشغال کردن
دیکشنری فارسی به عربی
احتل ، اِحْتِلالٌ
-
اشغال مال
دیکشنری فارسی به عربی
شغل
-
اشغال نشده
دیکشنری فارسی به عربی
شاغر , غير مشغول
-
اشغال کننده
دیکشنری فارسی به عربی
شاغل
-
اشغال پاشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
فضلات
-
اشغال کرد
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَلَّ
-
اشغال نظامی
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتلالٌ عَسْکَري
-
آشغال خور.
لهجه و گویش تهرانی
بد خور،گَنده خور.