کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آشتی پذیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آشتی پذیر
/'āštipazir/
معنی
۱. کسی که آماده برای آشتی کردن است.
۲. قابل صلحوسازش.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آشتی پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āštipazir ۱. کسی که آماده برای آشتی کردن است.۲. قابل صلحوسازش.
-
آشتی پذیر
لغتنامه دهخدا
آشتی پذیر. [ پ َ ] (نف مرکب ) قابل صلح . لایق وفق .
-
واژههای مشابه
-
اشتی
لغتنامه دهخدا
اشتی . [ اَ ] (ص نسبی ) منسوب به اشتة. رجوع به اشتة شود.
-
اشتی
دیکشنری فارسی به عربی
سلام , مصالحة
-
گرگ آشتی
لغتنامه دهخدا
گرگ آشتی . [ گ ُ ] (اِ مرکب ) صلح به نفاق ومکر و حیله و فریب . (برهان ). کنایه از صلح به نفاق و آشنایی به نفاق . (آنندراج ). بنابر مصلحت خود بطریق فریب بظاهر با دشمن صلح کردن . (غیاث ) : صواب آن است که گرگ آشتی کنیم و بازگردیم که نباید خطائی افتد. (ت...
-
آشتی کنان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) 'āštikonān ۱. عمل آشتی کردن.۲. (اسم، اسم مصدر) مجلسی که برای آشتی کردن یا آشتی دادن ترتیب دهند.
-
گرگ آشتی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی، مجاز] gorg[']āšti آشتی ظاهری که دلهای طرفین در باطن بر کینه و دشمنی باشد؛ صلح و سازش از روی مکر و نفاق.
-
آشتی کنان
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (ص فا. اِ.) 1 - عمل آشتی کردن . 2 - مجلسی که برای آشتی کردن و آشتی دادن ترتیب دهند.
-
آشتی پذیری
لغتنامه دهخدا
آشتی پذیری . [ پ َ ] (حامص مرکب ) قابلیت وفق . قابلیت اصلاح .
-
آشتی خواره
لغتنامه دهخدا
آشتی خواره . [ خوا / خا رَ / رِ ] (اِ مرکب ) حلوا یا طعام دیگر یا دعوتی که پس از آشتی دو تن ، آن دو با دوستان دیگر در یک جای صرف کنند. حلوای آشتی .
-
آشتی کنان
لغتنامه دهخدا
آشتی کنان . [ ک ُ ] (اِمص مرکب ) عمل آشتی کردن . احتفال برای آشتی دادن و آشتی کردن .
-
گرگ آشتی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ مر.) آشتی ظاهری که در باطن دل های طرفین بر دشمنی باقی باشد؛ صلح به نفاق و مکر و فریب .
-
آشتی کردن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: âšti bekeri طاری: âšti kard(mun) طامه ای: âšti kardan طرقی: solh vâkardmun کشه ای: âšti kardmun نطنزی: âšti kardan
-
اشتی دادن
دیکشنری فارسی به عربی
اتفاقية , صالح , وافق