کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آشتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آشتی خواره
لغتنامه دهخدا
آشتی خواره . [ خوا / خا رَ / رِ ] (اِ مرکب ) حلوا یا طعام دیگر یا دعوتی که پس از آشتی دو تن ، آن دو با دوستان دیگر در یک جای صرف کنند. حلوای آشتی .
-
آشتی کنان
لغتنامه دهخدا
آشتی کنان . [ ک ُ ] (اِمص مرکب ) عمل آشتی کردن . احتفال برای آشتی دادن و آشتی کردن .
-
گرگ آشتی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ مر.) آشتی ظاهری که در باطن دل های طرفین بر دشمنی باقی باشد؛ صلح به نفاق و مکر و فریب .
-
آشتی کردن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: âšti bekeri طاری: âšti kard(mun) طامه ای: âšti kardan طرقی: solh vâkardmun کشه ای: âšti kardmun نطنزی: âšti kardan
-
اشتی دادن
دیکشنری فارسی به عربی
اتفاقية , صالح , وافق
-
اشتی ناپذیر
دیکشنری فارسی به عربی
متناقض
-
به حالت اشتی درامدن
دیکشنری فارسی به عربی
انزع سلاح
-
آشتی و روبوسی
فرهنگ گنجواژه
آشتی.
-
آشتی و ستیزه
فرهنگ گنجواژه
متضاد.
-
صلح و آشتی
فرهنگ گنجواژه
صمیمیت
-
قهر و آشتی
فرهنگ گنجواژه
متضاد.
-
واژههای همآوا
-
اشتی
لغتنامه دهخدا
اشتی . [ اَ ] (ص نسبی ) منسوب به اشتة. رجوع به اشتة شود.
-
جستوجو در متن
-
سلم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] selm ۱. آشتی؛ صلح.۲. کسی که در صلح و آشتی باشد.
-
reconciled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آشتی کرد، وفق دادن، تطبیق کردن، صلح دادن، اشتی دادن، راضی ساختن