کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آشامیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آشامیدن
/'āšāmidan/
معنی
فروبردن آب یا مایع دیگر به حلق؛ نوش کردن؛ نوشیدن: ◻︎ ای ترک میآشام که گفتت که می آشام / در خانهٴ من باده بیاشام بیا شام (؟: لغتنامه: آشام).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
خوردن، گساردن، نوشکردن، نوشیدن ≠ تناولکردن، خوردن
فعل
بن گذشته: آشامید
بن حال: آشام
دیکشنری
consume, drink, imbibe
-
جستوجوی دقیق
-
آشامیدن
واژگان مترادف و متضاد
خوردن، گساردن، نوشکردن، نوشیدن ≠ تناولکردن، خوردن
-
آشامیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) 'āšāmidan فروبردن آب یا مایع دیگر به حلق؛ نوش کردن؛ نوشیدن: ◻︎ ای ترک میآشام که گفتت که می آشام / در خانهٴ من باده بیاشام بیا شام (؟: لغتنامه: آشام).
-
آشامیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) نوشیدن .
-
آشامیدن
لغتنامه دهخدا
آشامیدن . [ دَ ] (مص ) بلعیدن یعنی فروبردن مایعی . نوشیدن . نوش کردن . درکشیدن . کشیدن . گساردن (در شراب ). آشمیدن . پیمودن (باده ). خوردن . حسو. (دهار). شرب . تکرّع . تجرّع . تشرّب . احتسا. تَرَمﱡق : حصیری ... می آمد دُردی آشامیده . (تاریخ بیهقی ).ت...
-
واژههای مشابه
-
اشامیدن
دیکشنری فارسی به عربی
اکرع , شراب , صدرية
-
پیمانه آشامیدن
لغتنامه دهخدا
پیمانه آشامیدن . [ پ َ / پ ِ ن َ / ن ِ دَ ] (مص مرکب ) شراب خوردن . باده نوشیدن : چو آشامیدم این پیمانه را پاک درافتادم ز مستی بر سر خاک .(گلشن راز).
-
خرد خرد اشامیدن
دیکشنری فارسی به عربی
رشفة
-
جستوجو در متن
-
نیاشامیدنی
واژهنامه آزاد
غیر قابل آشامیدن
-
نیاشامیدن
لغتنامه دهخدا
نیاشامیدن . [ ن َ دَ ] (مص منفی ) مقابل آشامیدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به آشامیدن شود.
-
ناشامیدن
لغتنامه دهخدا
ناشامیدن . [ دَ ] (مص منفی ) نیاشامیدن . ناآشامیدن . مقابل آشامیدن . رجوع به آشامیدن شود.
-
نوش کردن
واژگان مترادف و متضاد
آشامیدن، گساردن، نوشیدن
-
نوشانیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) آشامیدن .
-
نوشیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) آشامیدن .