کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آس و پاس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آس وپاس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] 'āsopās بینوا؛ مفلس؛ لاتوپات؛ لاتولوت.
-
آس باد
فرهنگ فارسی معین
(س ِ) (اِمر.) آسی که با نیروی باد کار می کند. بادآس .
-
آس شدن
فرهنگ فارسی معین
(شُ) (مص ل .) خرد شدن ، له شدن .
-
آس کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م ) خُرد کردن ، آسیا کردن ، ساییدن .
-
آس آب
فرهنگ فارسی معین
(س ِ) (اِمر.) آسی که با آب گردد؛ آسیاب .
-
اس . دبلیو
فرهنگ فارسی معین
(اِ. دَ بِ) [ انگ . ]S.W (اِ.) موج کوتاه (رادیو).
-
آس آب
لغتنامه دهخدا
آس آب . (اِ مرکب ) آب آسیا. آسیای آبی .
-
آس افزون
لغتنامه دهخدا
آس افزون . [ اَ ] (اِ مرکب ) آس اَفژون . آژینه . آسیازنه . آسیاآژن . سنبه . منقار. مِکْوَس . میقعه . برطیل . نقار. چکوچ . کبیتک .
-
آس باد
لغتنامه دهخدا
آس باد. (اِ مرکب ) آسیا که بقوت باد گردد. بادآس . رحی الرّیح . (ربنجنی ). آسیاچرخ .
-
آس باز
لغتنامه دهخدا
آس باز. (نف مرکب ) آنکه آس بازد بقمار.
-
آس بازی
لغتنامه دهخدا
آس بازی . (حامص مرکب ) قمار با آس .
-
آس خانه
لغتنامه دهخدا
آس خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) آسکده . سرآسیا. آسیاخانه . آسیاکده . مطحن . مرحی . محل آسیا.
-
لائی اس
لغتنامه دهخدا
لائی اس . [ ُا ] (اِخ ) لائی اوس . نام پادشاه اساطیری تب . پدر اُدیپ .
-
اس خریون
لغتنامه دهخدا
اس خریون . [ اِ خ َ ] (اِخ ) نام تیره ای از یونانیان که در سامُس مسکن داشتند. (ایران باستان ص 496).
-
ام. اس.
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ← تصلب پراکنده