کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آس عصاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ball mill
گویآس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] آسیابی که در آن از گلولههای فولادی یا سرامیکی برای خُرد و نرم کردن مواد غیرفلزی استفاده میکنند
-
آس افزون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ās[']afzun = آسیازنه
-
آس وپاس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] 'āsopās بینوا؛ مفلس؛ لاتوپات؛ لاتولوت.
-
austempering
آسپخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] فرایندی در عملیات حرارتی فولاد که در آن فولادی که پیش از این تا بالای دامنۀ دگرگونی (transformation range) حرارت دیده است به آستنیت تبدیل میشود
-
mill-base
آسمایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] مخلوطی که از آسیا کردن رزین و حلاّل و رنگدانه و افزودنیها بهدست میآید و از آن برای ساخت مادۀ پوششی رنگدانهدار استفاده میکنند
-
pebble mill
ریگآس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] نوعی گویآس که در آن براثر برخورد ذرات ریگ به مواد، خُردایش (grinding) انجام میشود متـ . آسیای ریگی
-
sand mill
شنآس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] دستگاهی استوانهای و قائم، حاوی شن، با میلۀ چرخان و دیسک (disc) که آسمایه در آن میگردد متـ . آسیای شنی
-
آس باد
فرهنگ فارسی معین
(س ِ) (اِمر.) آسی که با نیروی باد کار می کند. بادآس .
-
آس شدن
فرهنگ فارسی معین
(شُ) (مص ل .) خرد شدن ، له شدن .
-
آس کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م ) خُرد کردن ، آسیا کردن ، ساییدن .
-
آس آب
فرهنگ فارسی معین
(س ِ) (اِمر.) آسی که با آب گردد؛ آسیاب .
-
اس . دبلیو
فرهنگ فارسی معین
(اِ. دَ بِ) [ انگ . ]S.W (اِ.) موج کوتاه (رادیو).
-
ام .اس
فرهنگ فارسی معین
(اِ اِ) [ انگ . ]M.S (اِ.) بیماری عصبی پیش رونده ای که به تدریج باعث ضعف ، اختلال های حسی و حرکتی ، و اختلال در بینایی و گفتار می شود.
-
آس بری
لغتنامه دهخدا
آس بری . [ س ِ ب َرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مورْد برّی . مقابل آس بستانی . مورْد اسپرم . برگ آن از آس بستانی زردتر و عریض تر و طرف او تند شبیه بسنان و چوب او صلب تر و بالای آن کمتر از ذرعی . ثمرش بغایت سرخ و مستدیر و از وسط برگ میروید و شاخهای ...
-
آس آب
لغتنامه دهخدا
آس آب . (اِ مرکب ) آب آسیا. آسیای آبی .