کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آس شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آس افزون
لغتنامه دهخدا
آس افزون . [ اَ ] (اِ مرکب ) آس اَفژون . آژینه . آسیازنه . آسیاآژن . سنبه . منقار. مِکْوَس . میقعه . برطیل . نقار. چکوچ . کبیتک .
-
آس باد
لغتنامه دهخدا
آس باد. (اِ مرکب ) آسیا که بقوت باد گردد. بادآس . رحی الرّیح . (ربنجنی ). آسیاچرخ .
-
آس باز
لغتنامه دهخدا
آس باز. (نف مرکب ) آنکه آس بازد بقمار.
-
آس بازی
لغتنامه دهخدا
آس بازی . (حامص مرکب ) قمار با آس .
-
آس خانه
لغتنامه دهخدا
آس خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) آسکده . سرآسیا. آسیاخانه . آسیاکده . مطحن . مرحی . محل آسیا.
-
آس نیکه
لغتنامه دهخدا
آس نیکه . [ ک َ / ک ِ ] (اِ مرکب ) مورْد، یا گیاهی شبیه بکف دست و در طب بکار است و در اعمال قویتر از برگ و ثمر مورْد است .
-
ترازه آس
لغتنامه دهخدا
ترازه آس . [ تْرا / ت ِ زِ ] (اِخ ) یکی از سناتورهای روم که علیه نرون برخاست و محکوم بمرگ شد و در سال 66 م . اعدام گردید.
-
مائن اس
لغتنامه دهخدا
مائن اس . [ ] (اِ) به هندی ثمرة الطرفاست . (فهرست مخزن الادویة). و رجوع به مائی شود.
-
لائی اس
لغتنامه دهخدا
لائی اس . [ ُا ] (اِخ ) لائی اوس . نام پادشاه اساطیری تب . پدر اُدیپ .
-
اس خریون
لغتنامه دهخدا
اس خریون . [ اِ خ َ ] (اِخ ) نام تیره ای از یونانیان که در سامُس مسکن داشتند. (ایران باستان ص 496).
-
اس سا
لغتنامه دهخدا
اس سا. [ اُ ] (اِخ ) یکی از کوه های بلند تسالی (یونان ). (ایران باستان ص 752 و 768).
-
اس سن
لغتنامه دهخدا
اس سن . [ اِس ْ س ُ ] (اِخ ) رودی بفرانسه . و آن بشط سِن ریزد.
-
اس سن
لغتنامه دهخدا
اس سن . [ اِس ْ س ُ ] (اِخ ) کمونی در مملکت فرانسه (سِن اِ اُواز)، از ناحیت کُربی کنار رود اِس سُن ، دارای 10683 تن سکنه و راه آهن از آن گذرد. کاغذسازی آن مهم است و آسیاها دارد.
-
اس شلاندر
لغتنامه دهخدا
اس شلاندر. [ اِ ش ِ ] (اِخ ) ژان دُ. شاعر فرانسوی . مولد قرب وِردُن . مؤلف تراژدی تیر و سیدُن . وفات او بسال 1635 م . است .
-
اریده اس
لغتنامه دهخدا
اریده اس . [ اَرْ ری دَ اُ ] (اِخ ) سردار یونانی که پس از اسکندر هلّس پونت بدو رسید ودیودور و آریّان اریده (فیلیپ برادر اسکندر) را با او ظاهراً التباس کرده اند. (ایران باستان ص 1994).