کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آس بازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آس بازی
لغتنامه دهخدا
آس بازی . (حامص مرکب ) قمار با آس .
-
واژههای مشابه
-
اس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اسّ، جمع: اساس] [قدیمی] 'os[s] اصل هرچیز؛ بنیاد؛ شالوده؛ پایه؛ پی.
-
اس
فرهنگ فارسی معین
(اُ سّ) [ ع . ] (اِ.) اساس ، شالوده .
-
اس
لغتنامه دهخدا
اس . [ اَس س ] (ع مص ) زجر کردن گوسپندان بگفتن اَس اَس . گوسپند راندن بگفتن اَس اَس . زجر. (تاج المصادر بیهقی ): اس الشاة؛ زجر کرد گوسفند را بلفظ اَس اَس . (منتهی الارب ). || بنیاد نهادن . پی افکندن خانه را: اس الدار؛ بنیاد نهاد خانه را. || بخشم آورد...
-
اس
لغتنامه دهخدا
اس . [ اِس س ] (ع مص ) تباه کردن . || (اِ) بنیاد. پی . شالده . شالوده . اصل هر چیز. اصل . (منتهی الارب ).
-
اس
لغتنامه دهخدا
اس . [ اُس س ] (ع اِ) بنیاد.(منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). شالُده . شالوده . پی . بن . بنیان . ج ، اِساس . بنوره . (زمخشری ). اصل چیزی . اصل بناء. اَساس . آساس : اُس اساس . || اول : اُس دهر. || همیشگی . (منتهی الارب ). || اوّل زمانه . ازل : کان ذلک ع...
-
آسِ
لهجه و گویش گنابادی
ase در گویش گنابادی یعنی آهسته ، آرام ، رام
-
اِسْ
لهجه و گویش گنابادی
es در گویش گنابادی یک واژه ترکیبی است که با آخر برخی کلمات اضافه شده و معنی است و میباشد را حمل میکند.(دِدَسْتِتِسْ : در دستت است ، در اختیارت میباشد)
-
اس
دیکشنری فارسی به عربی
آس
-
اس
واژهنامه آزاد
اِسْ:(es) در گویش گنابادی یک واژه ترکیبی است که با آخر برخی کلمات اضافه شده و معنی است و می باشد را حمل می کند. (دِدَسْتِتِسْ: در دستت است، در اختیارت می باشد)
-
اس اس
فرهنگ فارسی معین
(اِ. اِ)(اِ.) (آلما.) مخفف شوتز اشتانل ، عنوان سازمان مخوف هیتلری . پس از پایان جنگ جهانی دوم دادگاه نورنبرگ این سازمان را سازمانی جنایت کار خواند.
-
اس اس
لغتنامه دهخدا
اس اس . [ اَ اَ ] (ع صوت ) کلمه ایست که گوسپندان را بدان زجر کنند. (منتهی الارب ).
-
آس و پاس،آس
لهجه و گویش تهرانی
مفلس،بی چیز
-
اس ام اس
واژهنامه آزاد
پیامک