کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آسیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آسیل
معنی
(اِ.) محتویات شکنبة گوسفند که در آب شیرین و صاف بریزند و در مرحله شستن پارچة سفید ساده ، پیش از آن که قلمکار سازند، به کار برند.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آسیل
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) محتویات شکنبة گوسفند که در آب شیرین و صاف بریزند و در مرحله شستن پارچة سفید ساده ، پیش از آن که قلمکار سازند، به کار برند.
-
واژههای مشابه
-
اسیل
لغتنامه دهخدا
اسیل . [ اَ ] (ع ص ) نرم و هموار و برابر. (منتهی الارب ) || رخساره ٔ دراز و کشیده . (منتهی الارب ) نرم و کشیده (چهره ). (اقرب الموارد) : غزل ز بهر غزالی غزاله رخ گویم که کرد خسته دلم رااسیر خدّ اسیل .امیرمعزی ( دیوان ص 452).
-
واژههای همآوا
-
عسیل
لغتنامه دهخدا
عسیل . [ ع َ] (ع ص ، اِ) مرد سخت زننده ٔ سبک دست . (منتهی الارب ). عَسِل . و رجوع به عَسِل شود. || جاروب عطار. (منتهی الارب ). جاروب عطار که آنچه با صلایه مشک سایند بدان واهم آورند. (السامی فی الاسامی ). مکنسه ٔ عطار که عطر را بدان جمع آورند. (از اقر...
-
عسیل
لغتنامه دهخدا
عسیل . [ ع ُ س َ ] (اِخ ) ابن عقبةبن صمعةبن عاصم بن مالک بن قیس بن مالک سامی . از اجداد جاهلی است و بطنی از سامةبن لؤی را بنام عسیلی تشکیل می دهد. (از اللباب فی تهذیب الانساب ). و رجوع به عسیلی شود.
-
عثیل
لغتنامه دهخدا
عثیل . [ ع ِث ْ ی َ ] (ع اِ) کفتار نر. || (ص ) آنکه روغن نمالد و آرایش نکند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
اصیل
فرهنگ نامها
(تلفظ: asil) (عربی) صاحب نسب ، شریف ، نژاده ، باگهر ، والاتبار ، دارندهی نژاد گزیده ، نجیب .
-
اصیل
واژگان مترادف و متضاد
۱. پاکنژاد، شرافتمند، شریف، نجیب، نژاده ۲. مستند ۳. اصلی
-
اصیل
فرهنگ واژههای سره
نژاده، ریشه دار، گوهری، تبارمند
-
اصیل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'asil ۱. دارای نژاد خوب؛ نژاده؛ نجیب: آدم اصیل.۲. به دور از تحریف یا تغییر؛ اصلی؛ واقعی: فرهنگ اصیل اسلامی.
-
اثیل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'asil اصلدار؛ استوار و ریشهدار در شرف و اصلونسب.
-
اثیل
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ ع . ] (ص .) محکم ، استوار.
-
اصیل
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] 1 - (ص .) پاک نژاد، نجیب . 2 - (اِ.) شبانگاه . جِ آصال .
-
اثیل
لغتنامه دهخدا
اثیل . [ اَ ] (اِخ ) محلی است در بلاد هذیل در تهامه . (معجم البلدان ).