کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آسیا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
هفت آسیا
لغتنامه دهخدا
هفت آسیا. [ هََ ] (اِ مرکب ) کنایت از هفت فلک است که فلک زحل و فلک مشتری و فلک مریخ و فلک آفتاب و فلک زهره و فلک عطارد و فلک قمر باشد. (برهان ).
-
هفت آسیا
لغتنامه دهخدا
هفت آسیا. [ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش فریمان شهرستان مشهد دارای 177 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و بنشن است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
milling
آسیا کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] خرد کردن مواد غذایی جامد و تبدیل آنها به ذرات ریز
-
پیشآسیا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] ← آسیای کوچک
-
هفت آسیا
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِمر.) کنایه از: هفت فلک .
-
آب آسیا
لغتنامه دهخدا
آب آسیا. (اِ مرکب ) آسیا که بزورِ آب گردد.
-
تبرک آسیا
لغتنامه دهخدا
تبرک آسیا. [ ت َ ب َ رَ ک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ابزاری که بدان سنگ آسیا را تیز میکنند. (ناظم الاطباء). آلتی آهنی که بدان سنگ آسیا را اصلاح کنند. (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 271 الف ). رجوع به تبره شود.
-
سنگ آسیا
لغتنامه دهخدا
سنگ آسیا. [ س َ ] (اِ مرکب ) دو تخته سنگ گرد که در میان آنها چیزها را بسایند و آرد کنند. (ناظم الاطباء). آسیاسنگ . حجرالرحی . رحا. لافظة : گرم سنگ آسیا بر سر بگردددل آن دل نیست کز دلبر بگردد. نظامی .چون بدیدی گردش سنگ آسیاآب جو را هم ببین آخر بیا. مو...
-
طسق آسیا
لغتنامه دهخدا
طسق آسیا. [ طِ ق ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) وجه معینی که آسیابان به سرکارشاه ایران رساند و این از جمله ٔ باجهای آنجاست . شفیع اثر در هجو نجفقلیخان صدر ایران گوید : نارسته تخم کشت هنوز از زمین وقف بر زارعان حواله کند طسق آسیا. (از آنندراج ).رجوع به ...
-
باغ آسیا
لغتنامه دهخدا
باغ آسیا. [ غ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش جویمند شهرستان گناباد که در 40 هزارگزی شمال جویمند بر سر راه شوسه ٔ عمومی بجستان در جلگه واقع است . ناحیه ای است گرمسیربا 698 سکنه و آب آن از قنات تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و زعفران و شغل ...
-
پره ٔ آسیا
لغتنامه دهخدا
پره ٔ آسیا. [ پ َ ر رَ /رِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) رجوع به پرّه شود.
-
چرخ آسیا
لغتنامه دهخدا
چرخ آسیا. [ چ َ خ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی از انواع چرخ که حرکت دوری دارد و با گردش خود سنگ آسیا را به حرکت درمیآورد. چرخ آسیا که اصلاً بوسیله ٔ آب به گردش وحرکت درمی آید. (ولی توسعاً به آسی که بوسیله ٔ باد وغیره حرکت کند، نیز اطلاق شده ). چ...
-
چراغ آسیا
لغتنامه دهخدا
چراغ آسیا. [ چ َ / چ ِ غ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چراغی که بر آسیای کلان مثل آسیای آب و خراس روشن کنند تا بروشنائی آن کاری که در آسیابانی باید کرد،خاطرخواه بعمل آید. (آنندراج ). چراغ مخصوصی که آسیابان در آسیا روشن کند، برای رفع تاریکی : نیست ممکن...
-
خانه ٔ آسیا
لغتنامه دهخدا
خانه ٔ آسیا. [ ن َ / ن ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اطاق متعلق به آسیاب . اطاقی که در آنجا آرد و غله جهت آسیا میگذارند : نهان شاه در خانه ٔ آسیانشست از بر خشک لختی گیا.فردوسی .
-
تنوره ٔ آسیا
لغتنامه دهخدا
تنوره ٔ آسیا. [ ت َ رَ / رِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) برج بلندی که از آهک و سنگ سازند و سرش دراز باشد و مشرف بر آب بود و در ته آن منفذی بود و آب در آن جمع شود و بر پره ٔ آسیا که از چوب می باشد می زند و آسیا را به گردش می آورد. رجوع به تنوره شود.