کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آسیابانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آسیابانی
لغتنامه دهخدا
آسیابانی . (حامص مرکب ) حرفه ٔ آسیابان . طِحانت . آسبانی : آنکه رفتم بکسب فضل و هنرکاشکی رفتمی بدهقانی کاش کردی بدهر بخت سیاه روسفیدم به آسیابانی .؟
-
جستوجو در متن
-
طحانة
لغتنامه دهخدا
طحانة. [ طِ ن َ ] (ع اِمص ) آسیاگری . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آسیابانی .
-
غربیر
لغتنامه دهخدا
غربیر. [ غ َ ] (اِ) غربال : ز آسیاب فلک آرد برف بیخته شود سحاب گشته چو غربیر آسیابانی . ؟ (از فرهنگ شعوری ).و آن مبدل غربیل است .
-
خسرو
لغتنامه دهخدا
خسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) نام آسیابانی است که یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی را کشت : فرومایه ای بود خسرو بنام نه تخت و نه گنج ونه تاج و نه کام .فردوسی .
-
خسرو آسیابان
لغتنامه دهخدا
خسرو آسیابان . [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) نام آسیابانی است که یزدگرد سوم به وقت فرار از دست عربان به آسیای او پناه برد و او طمع در لباس یزدگرد کرد و شب هنگام سر آخرین شاه ساسانی را از تن جدا نمود . رجوع به ج 1 ص 560 یشتها شود.
-
چاک رود
لغتنامه دهخدا
چاک رود. (اِخ ) دهی است جزء بلوک پیرکوه از دهستان عمارلو بخش رودبار شهرستان رشت که در جنوب خاوری رودبار و 7000 گزی جنوب امام کنار رودخانه چاکرود واقع است . محلی است کوهستانی هوایش معتدل است با 150 تن سکنه ، از رودخانه چاکرود مشروب میشود. محصولش غلات ...
-
چراغ آسیا
لغتنامه دهخدا
چراغ آسیا. [ چ َ / چ ِ غ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چراغی که بر آسیای کلان مثل آسیای آب و خراس روشن کنند تا بروشنائی آن کاری که در آسیابانی باید کرد،خاطرخواه بعمل آید. (آنندراج ). چراغ مخصوصی که آسیابان در آسیا روشن کند، برای رفع تاریکی : نیست ممکن...
-
پلت
لغتنامه دهخدا
پلت . [ پْل ُ / پ ِ ل ُ ] (اِخ ) پلوتوس . از شعرای فکاهی باستانی روم . وی آثار قلمی خود را در صحنه بموقع تماشا میگذاشت و ریاست هیأتی از بازیگران را هم عهده دار بود و در اکثر بازیهای تماشاخانه شخصاً انبازی میکرد و از این راه ثروتی عظیم بدست کرد ولی ا...
-
بانی
لغتنامه دهخدا
بانی . (پسوند) (از: بان پسوند حفاظت + ی حاصل مصدر) این ترکیب تنها بکار نرود و بلکه «بان » به آخر اسامی درآید و اسم مرکب سازد و سپس یاء به آن اضافه شودو معنی مصدری و غیره بدان دهد چون : آس بانی ، آسیابانی ، اشتربانی ، بادبانی ، باغبانی ، پاسبانی ، پال...
-
تخلیط
لغتنامه دهخدا
تخلیط. [ ت َ ] (ع مص ) برآمیختن . (دهار). آمیخته کردن . (زوزنی ) (آنندراج ). آمیختن . (غیاث اللغات ). آمیختن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (المنجد). || آمیختن بعض کار را با بعض و فساد افکندن در آن . (منتهی الارب ) (ناظم الا...
-
رمبرانت
لغتنامه دهخدا
رمبرانت . [ رَ] (اِخ ) نقاش معروف هلندی است که به سال 1606 م . در شهر لیدن به دنیا آمد و به سال 1669 م . درگذشت . نماینده ٔ بارز مکتب و سبک نقاشی هلندی و استاد سایه و روشن در نقاشی است . (از فرهنگ انگلیسی وبستر). رمبرانت پسر آسیابانی از مردم لیدن بود...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن جعفربن مختار الواسطی النحوی العدل . مکنی به ابوعلی . برادرزاده ٔ ابوالفتح محمدبن محمدبن جعفربن مختار نحوی . وفات وی پس از سال 500 هَ . ق . بود و او را بواسط بازماندگان است . وی نحو از ابوغالب بن بشران فرا گرفت . و م...
-
مرو
لغتنامه دهخدا
مرو. [ م َرْوْ ] (اِخ ) صاحب حدود العالم می نویسد (ص 94): شهری بزرگ است [ به خراسان ] و اندر قدیم نشست میر خراسان آنجا بودی و اکنون [ به ] بخارا نشیند، جائی بانعمت است و خرم و او را قهندز است و آن را طهمورث کرده است و اندر وی کوشکهای بسیار است و آن ج...
-
ساسانیان
لغتنامه دهخدا
ساسانیان . (اِخ ) سلسله ٔ شاهنشاهانی که بعد از اشکانیان و تا حمله ٔ تازیان بر ایران حکومت میکردند. خاندان ساسانی بعد از خاندان هخامنشی مقتدرترین و معروفترین سلسله ٔ ایرانی است و دوره ٔ چهارصد ساله ٔ شاهنشاهی ساسانیان تأثیر عظیمی در تکوین ملیت و فرهن...