کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آسّه،آسته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آسّه،آسته
لهجه و گویش تهرانی
آهسته:موش موشک،آسه برو آسه بیا که گربه شاخت نزنه،سر به سوراخت نزنه
-
واژههای مشابه
-
آسه
واژگان مترادف و متضاد
۱. پایه، محور ۲. آسک، آس، دستاس ۳. سنگآسیا
-
استه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] 'aste = هسته: ◻︎ کسی بیعیب نَبوَد در زمانه / رطب را استه باشد در میانه (ابوالمثل: مجمعالفرس: استه).
-
استه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] 'esteh ستیزه؛ لجاج.
-
استه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'o(e)stoh = استوه
-
آسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'āse ۱. (ریاضی) محور.۲. (زیستشناسی) دومین مهرۀ گردن انسان که بعد از مهرۀ اطلس قرار دارد.۳. سنگ آسیا.
-
آسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (کشاورزی) 'āse = زنگ۳
-
axon
آسه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] زایده یا رشتۀ عصبی استوانهای بلندی که تکانۀ عصبی را از جسم یاختهای در یک جهت به بیرون هدایت میکند
-
آسه
فرهنگ فارسی معین
( ~.)( اِ.)1 - کشت و زراعت . 2 - زمینی که برای کشت آماده کرده باشند.
-
آسه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) ( اِ.) 1 - آس ، آسیا. 2 - محور، سنگ آسیا.
-
آسه
فرهنگ فارسی معین
(س ِ) ( اِ.) آفتی که در گیاه باعث پژمردگی می شود.
-
استه
فرهنگ فارسی معین
(اُ تِ) ( اِ.) کفل ، سرین .
-
استه
فرهنگ فارسی معین
(اِ تُ) (ص .) نک استوه .
-
استه
فرهنگ فارسی معین
(اَ تِ) ( اِ.) 1 - دانه و هستة میوه ها. 2 - استخوان .