کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آسه زده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آسه زده
لغتنامه دهخدا
آسه زده . [ س َ / س ِ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) رجوع به آسه (مَدخل ِ اوّل ) شود.
-
واژههای مشابه
-
اسه
دیکشنری فارسی به عربی
محور
-
اسه
واژهنامه آزاد
حالا الان اکنون
-
آسه یی
فرهنگ فارسی معین
(س ِ) (اِمر.) دومین مهرة گردن انسان که بعد از مهرة اطلس قرار دارد.
-
اسه آن
لغتنامه دهخدا
اسه آن . [ اُ س ِ ] (اِخ ) یا اُک ِآنْس در اساطیر یونانی ، رب النوع دریا، ارشد تیتانها، پسر اورانُس و گاءِآ.
-
اسه آنید
لغتنامه دهخدا
اسه آنید. [ اُ س ِ ] (اِخ ) پریان دریا. دختران اُسِه آن و ثِتیس .
-
مهره اسه
دیکشنری فارسی به عربی
محور
-
آسّه،آسته
لهجه و گویش تهرانی
آهسته:موش موشک،آسه برو آسه بیا که گربه شاخت نزنه،سر به سوراخت نزنه
-
جستوجو در متن
-
مصفور
لغتنامه دهخدا
مصفور. [ م َ ] (ع ص ) گرسنه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). || کسی که صفرا در وی جمع شده باشد. (ناظم الاطباء). بیمار صفار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آن که شکم او زرداب ناک باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ||...