کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آسه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آسه
/'āse/
معنی
۱. (ریاضی) محور.
۲. (زیستشناسی) دومین مهرۀ گردن انسان که بعد از مهرۀ اطلس قرار دارد.
۳. سنگ آسیا.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پایه، محور
۲. آسک، آس، دستاس
۳. سنگآسیا
دیکشنری
axis, axle, pivot, sallow, spindle
-
جستوجوی دقیق
-
آسه
واژگان مترادف و متضاد
۱. پایه، محور ۲. آسک، آس، دستاس ۳. سنگآسیا
-
آسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'āse ۱. (ریاضی) محور.۲. (زیستشناسی) دومین مهرۀ گردن انسان که بعد از مهرۀ اطلس قرار دارد.۳. سنگ آسیا.
-
آسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (کشاورزی) 'āse = زنگ۳
-
axon
آسه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] زایده یا رشتۀ عصبی استوانهای بلندی که تکانۀ عصبی را از جسم یاختهای در یک جهت به بیرون هدایت میکند
-
آسه
فرهنگ فارسی معین
( ~.)( اِ.)1 - کشت و زراعت . 2 - زمینی که برای کشت آماده کرده باشند.
-
آسه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) ( اِ.) 1 - آس ، آسیا. 2 - محور، سنگ آسیا.
-
آسه
فرهنگ فارسی معین
(س ِ) ( اِ.) آفتی که در گیاه باعث پژمردگی می شود.
-
آسه
لغتنامه دهخدا
آسه . [ س َ / س ِ ] (اِ) زردی و پژمردگی که بر روی آدمی یا بر گیاه افتد: صفارة؛ آسه ٔ غَله . المصفور؛ گرسنه ٔ آسه زده . (مهذب الاسماء). شاید در غله مرادف زنگ و زردی باشد. || اصل السوس . ریشه ٔ شیرین بیان . || قسمی از فیلزهره و دیوخار که بلاطینی آن را ...
-
آسه
لغتنامه دهخدا
آسه . [ س َ / س ِ ] (اِ) زمین که برای کشت آماده کرده باشند. آبَسته : چو ابر کف شه تقاطر نمایدزر از آسه ٔ طَمْع سائل بروید. منجیک .و این کلمه را آسر نیز ضبط کرده اند با همین شاهد، و ظاهراًآسه صحیح است . || آس . آسیا. رحی .
-
آسه
واژهنامه آزاد
(سِ)(اِ) معادل فارسیِ محور٬ میله ای که چرخ به دور آن بچرخد.
-
واژههای مشابه
-
اسه
دیکشنری فارسی به عربی
محور
-
اسه
واژهنامه آزاد
حالا الان اکنون
-
آسه یی
فرهنگ فارسی معین
(س ِ) (اِمر.) دومین مهرة گردن انسان که بعد از مهرة اطلس قرار دارد.
-
آسه زده
لغتنامه دهخدا
آسه زده . [ س َ / س ِ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) رجوع به آسه (مَدخل ِ اوّل ) شود.