کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آسبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آسبان
/'āsbān/
معنی
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آسبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) = آسیابان 'āsbān
-
آسبان
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) آسیابان .
-
آسبان
لغتنامه دهخدا
آسبان . (ص مرکب ، اِ مرکب ) آسیابان : هنوز این آس خون گردان از آن است که آن بی آب دیده آسبان است .نزاری قهستانی .
-
واژههای مشابه
-
اسبان
لغتنامه دهخدا
اسبان . [ اَ ] (ع اِ) روپوشهای تُنُک .
-
اسبان
لغتنامه دهخدا
اسبان . [ اِ ] (ع مص ) پیوسته جامه ٔ سَبَنیّه پوشیدن . (منتهی الارب ). و سَبَن دهی است به بغداد.
-
اسبان نوبتی
فرهنگ فارسی معین
(اَ نِ نُ بَ)(اِ.)اسبان یدک ، اسبان جنیبت .
-
اسبان فرکان
لغتنامه دهخدا
اسبان فرکان . [ ] (اِخ ) بقول مؤلف مجمل التواریخ نام دیگر داراب گرد پارس منسوب به داراب پادشاه کیانی . (مجمل التواریخ و القصص ص 55). و در تاریخ حمزه (ص 29) استان فرکان آمده است .
-
واژههای همآوا
-
عسبان
لغتنامه دهخدا
عسبان . [ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ عَسیب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). جرید نخل . (مخزن الادویة). رجوع به عسیب شود.
-
اثبان
لغتنامه دهخدا
اثبان . [ اِ ] (ع مص ) ثِبان . دامن ساختن در جامه . (منتهی الارب ).
-
اسبان
لغتنامه دهخدا
اسبان . [ اَ ] (ع اِ) روپوشهای تُنُک .
-
اسبان
لغتنامه دهخدا
اسبان . [ اِ ] (ع مص ) پیوسته جامه ٔ سَبَنیّه پوشیدن . (منتهی الارب ). و سَبَن دهی است به بغداد.
-
جستوجو در متن
-
اَسبُون
لهجه و گویش بختیاری
asbun اسبان.