کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آزین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آذین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آدین› 'āzin ۱. زیب؛ زیور؛ زینت: ◻︎ ببستند آذین به شهر اندرون / پر از خنده لبها و دل پر ز خون (فردوسی: ۶/۱۰).۲. [قدیمی] آیین؛ رسم؛ قاعده؛ قانون: ◻︎ نوشتند بر سان و آذین چین / سوی شاه با صدهزار آفرین (فردوسی: لغتنامه: آذین).۳. [قدیمی] غرف...
-
آذین
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) 1 - زیب ، زینت ، آرایش . 2 - رسم ، قاعده ، قانون .
-
آذین
لغتنامه دهخدا
آذین . (اِ) زیب . زیور. زینت . آرایش . آیین : گر همی آرزو آیدْت عروسی ّ نودین عروست بس و دل خانه و علم آذین . ناصرخسرو.ای خوانده کُتْب و زو شده روشن دل بسته ز علم و حکمت و پند آذین . ناصرخسرو.تا ز مشک خم گرفته در گلش آذین بودخم گرفتن قامت عشاق را آیی...
-
اذین
لغتنامه دهخدا
اذین . [ اَ ] (اِخ ) نامی از نامهای مردان عرب از جمله نام جدّ پدر محمدبن احمدبن جعفر.
-
اذین
لغتنامه دهخدا
اذین . [ اَ ] (ع اِ) گوش . || (مص ، اِ مص ) دانست . (منتهی الارب ). || دستوری . اجازت و دستوری دادن . || آگاهی . || (اِ) اذان . بانگ نماز. (مهذب الاسماء). || (ص ) مؤذن . اذان گوینده . || ضامِن و قبول کننده ٔ کاری بر خود. || جائی که بانگ نماز از هرجه...
-
ازین
لغتنامه دهخدا
ازین . [ ] (ص ) خنثی . (مؤید الفضلاء از الغنیه و شرفنامه ).
-
ازین
لغتنامه دهخدا
ازین . [ اَ ] (حرف اضافه + صفت / ضمیر) مخفف ازاین . زین . من هذا. || (ص مرکب ) (اشاره ٔ وصف جنس ) ازین گونه . ازین نوع . ازین قسم : بپرسید از زال زر موبدی ازین تیزهش راه بین بخردی . فردوسی .اندر این میانه هر جا که ازین بزرگی را یعقوب [ لیث ] عمل داده...
-
ازین
لغتنامه دهخدا
ازین . [ اَ ی َ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از زینت . آراسته تر. بزینت تر.
-
جستوجو در متن
-
thanan
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ازین
-
طمع کار
فرهنگ واژههای سره
آزمند، آزین
-
قویل
لهجه و گویش بختیاری
qavil قبیل ezi qavil>:ازین قبیل> .
-
خطو
لغتنامه دهخدا
خطو. [ خ ُ/ خ َ ] (اِ) گام . (یادداشت بخط مؤلف ) : کسری ازین ممالک و صد کسری و قبادخطوی ازین مسالک و صد خطه ٔ ختا.خاقانی .
-
ین
لغتنامه دهخدا
ین . (ضمیر، ص ) مخفف این . کلمه ٔ اشاره به معنی این ، مانند ازین و برین و درین . (از ناظم الاطباء). به معنی این است . (آنندراج ).
-
طاوس زیب
لغتنامه دهخدا
طاوس زیب . [ وو ] (ص مرکب ) به زیور طاوس : ازین مه پاره ٔ عابدفریبی ملایک صورتی طاوس زیبی .سعدی .
-
لذا
لغتنامه دهخدا
لذا. [ ل ِ ] (ع ق مرکب ) (از «ل » به معنی برای + «ذا» به معنی این ) برای این . ازین روی . ازینرو. بدینجهت . بدین سبب .